۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

حزب سیاسی


نقش احزاب سیاسی  در ممانعت از  دموکراسی



اشاره : در  مقاله عبور از سراب دموکراسی  بحث بر این بود که  هیچ استدلال قابل قبولی بر مفید بودن انتخابات صندوقی به حال دموکراسی را  نمیتوان سراغ نمود  چون  عناصر لازم  جهت انجام یک گزینش منطقی و  عقلانی نظیر آگاهیهای لازم ،  اشراف کامل به موضوع و امکان  مسئولیت پذیری  برای شرکت کنندگان در انتخابات عمومی وجود  ندارد .  فرادستان از قرنها پیش بخاطر حفظ موقعیت خود با محور قرار دادن  عوام گرایی مانع  از تحقق ایده آلهای دموکراسی شده و  از به نتیجه رسیدن آن  جلو گیری نمود‌ه‌اند. اینک نگاهی به ماهیت و  نقش محوری احزاب و تشکلهای سیاسی در  امحای دموکراسی و نگاهی به تمهیدات برون رفت از بحران  .

گروههای اجتماعی – مردم نهادها
  فلسفه وجودی تشکلها و  گروههای مردمی ، نظیر کانونهای تخصصی ، اصناف ، سندیکاها، اتّحادیه‌ها و جوامع فرهنگی و هنری ، گرد آمدن افراد با سنخیّت فکری مشابه و منافع مشترک ، جهت تعاطی افکار و اعتلای آن نحله فکری،  و کوشش در جهت تأمین خواسته‌های جمعی و غنای فکری گروه،  از طریق همیاری با یکدیگر و تعامل  با سایر تشکلّها بوده‌است . مردم نهادها تا زمانی که پذیرای دستورات حکومتی نباشند یا دولت در کار آنها دخالت نکند میتوانند  در جهت نیل به اهداف اساسنامه خود حرکت و منافع اعضای خویش را تأمین کنند.  گروههای اجتماعی فعال در زمینه های مختلف حقوق بشر و سازمانهای اصیل اجتماعی که درپی کسب  قدرت نیستند بعنوان پشتوانه مردم نهادهای فوق، حضوری بسیار ثمر بخش در صحنۀ سیاسی کشور داشته‌اند.
احزاب
تفاوت فکری انسانها در جوامع کلان  بیانگر  واقعیت هائی است که‌ ریشه  در غرایز ،  محیط اجتماعی، فرهنگ  و آموزشهای آنان دارد.  به همین ترتیب تفاوتهای سیاسی  و تحزب  بین آنها  نتیجۀ القای محوریت  قدرت، در دموکراسی است که خود علت العلل فسادها می باشد  چون  در این سیستم ،حزب نردبان ترقی افراد و در عین حال  وسیله  تکاثر و حفظ   قدرت حاکمیت است .
از لوازم دموکراسی رایج که منطق حکومتهای عشیره ای برای جمع آوری قوای مسلطه ، شاکله آن است  ،  حضور حزب یا جرگه احزاب در تشریفات  انتخابات و استمرار طیف حاکم میباشد  ولی  در هیچ جا حزب سیاسی هرچند هم که  ادعای استقلال از حکومت را داشته باشد نمیتواند رسماً در صدد تغییرحاکمیت باشد.
  احزاب  در یک کشور بعنوان  ابزاری برای فصلهای  مختلف سیاسی در اختیار نظام سیاسی هستند لیکن ، جا  انداختن و به نوعی، گرفتن التزام از آنها از طریق تشکیل اتاق احزاب با بودجه  دولتی تنها در یک استبداد عریان مانند ایران  میتوانست رخ دهد .  تشکیل  اتاق مذکور  نشانه‌های بارزی از تجمیع قدرتهای حزبی و تقلید از حزب  رستاخیز یا بعث  یا  سیستم تک حزبی  در حکومتهای کمونیستی را با خود داشته است.
احزاب  که میتوان آنها را صنف طالبان قدرت سیاسی و مکنت  نامید و بوسیله دولت گرایان تشکیل میشوند،  بدلیل اتّصال از پیش با مراکز حکومتی ، و بهره‌گیری از رانتها و چپاول بیت المال  ، خیلی بیشتر توسعه یافته و شاخص شده‌اند تا بدان حد که صفت سیاسی درکلمۀ حزب مستتر است. از این رو سایر گروهها حتّی تشکلهای مربوط به روحانیّون، در بکار بردن عناوین تخصّصی و صنفی برای تشکیلات خود بیشتر راغب هستند و سعی میکنند بر غیرحزبی  و بعبارتی غیر وابسته بودن خویش به حکومت بیشتر تکیه کنند، چون خوب یا بد در جامعه ما، حاکمیت و اکثر مردم بدلیل سابقه تزاحم، از گفتمان حزبی خوششان نمیاید. علّت اینست که از زمان انقلاب مشروطیت و بخصوص بعداز انقلاب 57 حکومتها همواره در پی انحلال احزاب و تشکّلها حتی نوع غیر سیاسی آنها  بوده‌اند چون آنان را مخلّ فرمانروائی مطلق و بدون خدشه  خویش یافته‌اند. این تبدیل به یک عرف حکومتی شده که حزب باید توجیه گر روشهای جاری  و کارگزار شخص  حاکم باشد و گرنه ، مورد وهن بوقهای دولتی قرار میگیرد که غیر خودی و یاعامل بیگانه ‌است.
واژۀ حزب قبل از هرچیز تقابل، دوگانگی یا چند پاره بودن جامعه و کشور را به ذهن متبادر میکند. وجود گروهها و احزاب سیاسی در چهار چوب دموکراسی رایج  که بدلیل  حاکم بودن فرهنگ زور برای کسب موقعیت برتر , و قبضه زمام امور مسلط  تلاش میکنند، یکی از  ابزارهای ضروری  است.  تحزّب و یا رویاروئی  اقشار مختلف مردم با یکدیگر  که در دموکراسیها  بعنوان یک اصل شمرده میشود، در فرهنگ حقوق بشر و کرامت انسانی ، به هیچوجه توصیه و یا تجویز نشده‌است و این بینش در حالیکه علاقه و دلبستگی احزاب به مؤلّفه‌های خود را  بعنوان یک واقعیت بیان میکند،  نه تنها در صد تشریع و حقانیت بخشی به چنین خصلتی نیست بلکه بر عکس با توصیه به  اعتصام و اتحاد جامعه و حفظ حقوق تمام انسانها ،  پیروزی پویندگان راه یگانگی در رسیدن به‌اهداف خود به شرط رعایت معیارهای اخلاقی که هدف غائی از دین بوده است و پذیرش بهترین اندیشه ها را نوید میدهد.  تحزب  دومین تضاد و تقابل روشهای دموکراسی با ایده آلهای خود است ، که انقلاب  سال 57 هم  با زیر پا گذاشتن آنها و در حقیقت عدول از  اصول خویش ، از  رسیدن به هدف اصلی (  تکمیل مکارم اخلاق ونفی قدرت) بازماند و مردم را  در دام توطئه های شیطانی  گرفتار نمود . در این میان انحلال حزب جمهوری اسلامی یک استثنا بود که دشمن دیرین دست بردار نشد و ضمن فراهم نمودن شرایط برای برکناری فرهیختگان صادق ، عناصرخود را از راههای تزویر به مقامات عالیه رساند و کردند آنچه را که  در پوشش حزب مذکور میخواستند انجام دهند.
خصلت ضد فرهنگی متابعت از قدرت از سوی فرومایگان و بسط منش دنائت،  خاکساری و  صٍِله خواهی  در برابر حاکمان باعث شده که با تلفیق نظم آهنین حزبی و تعبیراتی مانند   رهبر مقتدر ، رئیس جمهور یا سیاستمدار با اقتدار،  کشور قدرتمند ،  حزب مقتدر ، وحتی مدیر توانمند ، رواج  قدرت پرستی در ادبیات سیاسی  و حزبی  برای تسلط بر مردم  بیشتر شود.
در دموکراسیها ، احزاب بر ارکان نظام  (قوای سه‌گانه) و نیز کل جامعه ‌اشراف دارند و منافع طیف خود را با  اغفال عوام و در صورت نیاز، براه‌انداختن جمعیت و آشوب نمایندگی و تأمین میکنند. در درون احزاب کار چرخانانی قرار دارند که از اعضای اصلی هیئت حاکمه‌اند و درمیان آنها   باندهائی سیاسی تحت عنوان اتاق فکری وجود دارند که‌اگر بتوانند کلّ حزب یعنی خر و آخور را با هم به تاراج میبرند. نمونه  این عمل، در زمان مینی بوش مورد اعتراض ژنرال‌هایزر خودمان قرار گرفت که چرا حزب جمهوریخواه  بوسیله نیوکانها از قاطبه جمهوری خواهان مصادره گردیده است. 
 احزاب سیاسی خیلی زود پولاریزه شده و ماهیّت و منویّات آنها معلوم میگردد. منتهی بواسطه گردش ایام هر از گاهی حکومت بین آنها دست بدست میشود تا همۀ هیئت حاکمه به نوبت به مقصود خویش رسیده و به قضای حاجت در دموکراسی بپردازند و از خوان منابع ملی و بیت‌المال یغمای خویش ببرند.
 در مورد احزاب میدانیم که با توجه به مرامنامه و به نسبت موقعیتشان از نظر فاصله با دولت حاکم باید بمناسبتهای مختلف اظهار وجود و در افشانی نمایند و الا سمپات‌ها و پیاده نظام رأی ریز، و سرمایه‌اصلی خود را از دست میدهند (فشار رأی و سوخت موتور دموکراسی ابلهان، افت میکند). حزب وسیله‌ای شده برای رسانیدن از ما بهتران به‌ایستگاه و تکیه دولت که ساحلی است  امن و سر منزل مقصود با امکان دست یابی به حاشیه های امن و مصونیتهای امنیتی ، سیاسی ،قضائی،  دیپلماتیک ، مالیاتی گمرکی  وغیره،  مردم هم از دید احزاب برای این آفریده شده‌اند تا بدنبال این خر دجّال بدوند و با رهبری آنها و شرکت در مضحکه انتخابات، به وادی تبعات بازیهای سیاسی سرازیر شوند. حزب بخصوص با صبغۀ قدرتمداری تبدیل به حیوانی کریه ( لویاتان) شده که همه چیز را  می بلعد و جزء خود میکند و در این راه حد یقفی نمیشناسد. انگیزه و قدرت ناشی از تکاثر، حزب غالب را بسوی حذف و یا امحای سایراحزاب و قبضه تمامی دستگاههای قانونگزاری،اجرائی،قضائی نظارتی،اقتصادی ،بازار و نیروهای انتظامی و نظامی سوق میدهد تا جائیکه همه را به نظامی تک حزبی توتالیتر و فاشیست که وارد حریمهای عقیدتی شهروندان نیز میشود تبدیل مینماید. نظم آهنین حزبی هم با کسی شوخی ندارد که خود دولتی است در داخل و یا وابسته به دولت و خیری از آن به جامعه نمیرسد. بیخود نیست که بزرگان طراز اول فراحزبی بوده‌اند و هیچگاه از جناح فکری و جبهه پائین‌تر نیامده‌اند. جالب‌تر در کشور ما پدیده تخصیص بودجه عمومی و تأسیس اطاق دولتی برای احزاب است تا کاملاً دست‌آموز قدرت بوده و بدان محتاج و معتاد شده، اجرای سیاست تفرقه بیانداز و حکومت‌کن راوسیله شوند.  حکومتیان محمل این کار را ظاهراً همگرایی احزاب واتفّاق در امور از طریق مشورت میدانند و فراموش میکنند که‌اصل اعتصام برای احتراز از تفرقه و تحزب بوده ‌است نه ‌ایجاد و تقویت آنها. اتفاق مبتنی بر وِِداد و برابری دستور صریحی است برای تمام افراد جامعه  و در  امور سیاسی برای تمامی کارکنان بخش عمومی کشور  بدون استثناء و  نه فقط برای صاحبان مناصب و متصدیّان احزاب دست آموز. این دور زدن اصول و روی آوردن به حزب دولتی برای یک نظام سیاسی بمثابه پرورش مار در آستین میباشد چون احزاب دست ساز و بی‌ریشه بخصوص نوع نظامی و امنیتی آن طعمه‌های بهتری برای دخالت و بهره‌برداری سیاسی توسط کشورهای سلطه‌جو هستند. شاهد این مدعا ، حکومت نظامیان در کشورهای همجوار و سایر کشورهای توسعه نیافته پس از جنگ  جهانی دوّم است که  ، بلا استثناء توسط رهبران خود آلت دست قدرتهای شرق و غرب بود‌ه‌ و بطرفة العینی  بر روی هم اسلحه کشیده و کودتاها کرده اند. موارد ملموس و مرتبط با مسائل ایران احزاب پیشه‌وری؛ بعث عراق؛ و گروه طالبان و اینک سپاه برادران قاچاقچی میباشند.  به هر حال مؤلفه  حزب سیاسی بخصوص در جوامع فرو دست از جنس قدرت و موجب فساد است تا حدی که مانند هر قدرت دیگر پس از رسیدن به نقطه هژمونی و بلامنازع  شدن در ظرفیت خود از مدار خارج شده  با وارد کردن مصیبتتهای عظما به جامعه  و نابود کردن خویش از بین میرود .عاملی که به این احزاب فرمایشی  در سطح بین المللی رسمیت میبخشد بر گزاری  انتخابات تشریفاتی و خبر رسانی هدفمند آن از سوی بعضی قدرتهاست  است که پوچ بودن نتیجه این انتخابات برای مردم و استفاده ابزاری حکومت از آن موضوع مقاله فوق بوده است.
بهتر است  قبل از تغییر اساسی  که امری حتمی است  مواردی که میتوانند ما را به ایده آلهای دموکراسی رهنمون شوند از پیش مطرح شده باشند تا بعد از حادثه  بدنبال تکرار  آزمون و خطا ی یکصد و پنجاه سال گذشه نباشیم  برای مثال   . در این لینک ضمن  معرفی  بدیلی برای دموکراسی  که در آن، خردورزی  بجای انتخابات، بعنوان یک روند قانونی محور امور سیاسی است،  ملاحظه خواهید فرمود که چگونه در آن   احزاب سیاسی  و انتخابات بلاموضوع میشوند  چون ورود به هرم اداری - سیاسی کشور تنها از طریق آزمون ورودی و بدون هرگونه برخورد گزینشی است  . در این طرح ارتقای  کارشناسان و خبرگان به مقامات بالاتر در هر سه قوه مستلزم توفیق در ارزیابی مشترک و متقابل کارکنان در  سطوح خود  و در هر واحد کاری میباشد. از طرفی چون هرم حکومتی فاقد پنجره ورودی است  هیچ شخص یا سازمان  داخلی یا بیگانه  و هیچ مرام ومسلکی  نمیتوانند با انتصابات فرمایشی  از آن سوء استفاده نموده و عناصر نفوذی را جاسازی و منتقل کند حتی اگر شبکه ای هم از قبل  وجود داشته باشد با شروع این برنامه در جای خود فشل و ریشه سوز میشود  . در این سیستم ،   دولتی سیال و متکامل ضمن انجام وظائف خود جایگزین حاکمیت شده و طبقه یا هیئت حاکمه غیر مسئول بوجود نخواهد آمد. به همین دلیل کشور و  نظام سیاسی  آن به دلیل شاخص نبودن مرکز ثقل سیاسی و تصمیم گیری   ( مانند  رهبر- شاه ،رئیس جمهور و یا نخست وزیر) ، و انجام  کار جمعی و خرد ورزی  در حل و عقد مسائل، از دست اندازی لابی ها و مطبوعات و فشار خارجی بیمه میشود  . این کاری است که در ایران و در ماجرای  فریب دادن استالین توسط احمد قوام السلطنه و خارج نمودن نیروهای اشغالگر از خطه شمال  به نوعی سابقه دارد. مهمترین امتیاز این روش آنستکه سردمداران  مدعی نظم جهانی ازحادثه آفرینی و براه انداختن انتخابات فرمایشی ،  یا تحمیل خواسته های  خود به نظام حاکم نا امید میشوند زیرا در کشور تابوی مشروعیت بخشی به حکومت دیکتاتوری از طریق انتخابات صندوقی ، شکسته شده و مردم آن را به فرصتی طلایی برای سلب صلاحیت و پس گرفتن مشروعیت از زورمداران تبدیل میکنند  وانتخابات پاپولیستی که دیگران بخواهند آنرا رد یا تأیید کنند وجود ندارد .  در هر زمان مشارکت معترضانه که ذیلاً به آن اشاره میشود جوابگوی مطامع  سلطه داخلی یا خارجی است. نکته  دیگر آنکه در شرایطی که باج خواهان ببهانه های مختلف در صدد حمله به ایران هستند رسانه ای کردن هر چه بیشتر امتیازات مشارکت معترضانه در اعتراض به بیعدالتیها و (انتقال آن + لینک) به گروههای اجتماعی نظیر جنبش اشغال مراکز مهم و اقتصادی که با شعار (ما 99% مردم هستیم) فعالیت میکنند،  میتواند میدان مبارزه را برای فعالین مدنی گسترش داده و به زمین حریف و سرزمینهای مورد طمع او بکشاند.  از نظر زمانی این پیام  در حال حاضر در کشورهای عربی ، روسیه، امریکای لاتین و  هر کجا که در درون کشور مبارزه سیاسی برای کسب آزادی  جریان دارد بیشتر  میتواند مورد قبول واقع شود. آنان که مدعی فعالیت سیاسی فقط برای نجات ایران میباشند و چشم داشت دیگری ندارند میتوانند جدیت خود در این گفته را در عمل به اثبات برسانند.
 یک نکته ، اگر از علل نا کار آمدی دموکراسی در مقاله "عبور از سراب دموکراسی " که در ابتدای این نوشته  به آن لینک داده شد موافق نباشید، این نوشته و لینکهای آن شاید  نتوانند  رضایت شما را جلب کنند

 کلید واژۀ تغییر حاکمیت  :
بگویید نه تا نجات یابید
 انتخابات تحمیلی توسط اقتدار گرایان فعلی یا هر نظام و کشور دیگر با یک کلمه مانند برف آب شده و به زمین فرو میروند. آن کلمه جادویی،  گفتن  (نه) با زبان سیاسی به حکومتها است . این کلمه مبارکه  از طریق مشارکت فعال و معترضانه و ریختن رأی باطل شده ( به تشخیص شخص رأی دهنده) در تمام انتخاباتی است که از سوی زور محوران بر گزار میشود . نتیجه تحریم انتخابات یعنی  واگذاری تنها میدان مبارزه و آخرین امکان باقیمانده به غیر خودیها و انصراف از حقوق خود. حکومت هم از لطف تحریمیان خوشحال است  و هم به روشهای مختلف آن را القا میکند.  در یک نظام توتالیتر گزینه مشارکت معترضانه  به رفراندم سلب رسمی مشروعیت از نظام مبدل خواهد شد ضمن اینکه به تأیید کارشنان  مسئله تقلب و آمار سازی در این برنامه غیر اجرائی میشود . حتماً در انتخابات شرکت کنیم و از هم اکنون پیام مؤثری را که بر روی برگه رأی خود به حکومت مینویسیم آماده کنیم و بدیگران هم بگوئیم.
 این نوع از مقابله ، در انتخابات کانونها و تشکلهای صنفی و سندیکایی که حکومت فضولاً در آنها حاضر شده و مرتکب نظارت استصوابی  میشود نیز کارسازبوده  و به اخراج عنصر  حکومت از این اجتماعات منتهی خواهد. توضیح  بیشتر درلینک زیر
    (+لینک )
این مقاله برمبنای طرح دموکراسی در ایران فردا ( مردٌمرایی ) نوشته شده است



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر