۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

عزاداریهای مرسوم بدعت یا سنت؟

عزاداریهای مرسوم بدعت یا سنت؟


دکتر سید علی اصغر غروی :


هر ساله با فرا رسیدن ماه محرم، عده كثیری از مردم به طور مستقیم یا غیرمستقیم و در قالب برگزاركننده یا مخاطب، زمان زیادی را صرف حضور در مراسمی با عنوان كلی «عزاداری امام حسین (ع)» می‌كنند. مراسمی كه از دیر باز در ایران پس از اسلام و برخی دیگر از كشورهای اسلامی برگزار میشده و ریشه‌ها، علل، كاربردها و پیامدهای خاص خود را دارد. در این نوشته سعی خواهد شد به توضیح موارد مذکور پرداخته و میزان انطباق آنها با اسلام حقیقی را از طریق آیات کتاب و روایات صحیحه مورد سنجش قرار داد. و بیان خواهد شد که عزاداری به این شکل مرسوم با یادآوری و بزرگداشت مقام امام حسین (ع) و تحلیل علل و شرایط این قیام و پرداختن به دست آوردها و نتایج آن متفاوت و شاید بتوان گفت متضاد است

تقابل خیر و شر، داد و بیداد، نیكی و بدی و...، همه، دوقلوهای متضادی هستند كه جهان بینی سفید یا سیاه غالب ایرانیان را از گذشته تا به حال تشكیل می‌دهند. اهورا مزدا و اهریمن، ضحاك و كاوه، و نمونه‌های دیگر، تجلی این تقابل در كالبد اسطوره‌ها و شخصیت‌ها هستند. اینكه چرا جهان بینی ایرانیان این چنین است، ریشه در استبداد كهن حاکم بر این سرزمین دارد كه در اینجا مجال بحث در مورد علل آن نیست. اما مهمترین پیامدش كه به بحث ما مرتبط می‌شود ظلمی بوده كه به مردم روا داشته می‌شده و در نتیجه، ساكنان سرزمین پارس، همیشه در انتظار شخصی بوده‌اند كه برخیزد و حق پایمال شده‌ شان را از ظالم بازستاند

بر اساس قالب ذهنی شكل گرفته در ایرانیان، هر زمانی و در هر جایی از كره زمین كه جدالی بین حق و باطل درگیر شود، ایرانیان با تعصب و علاقه خاصی طرفدار حق می‌شوند. البته حق خواهی و ظلم ستیزی مشخصة هر انسان آزاده‌ ای است،‌ اما در ایران، خاطره جمعی جامعه، مزید بر علت است. در حادثه عاشوراء نیز، این جهان بینی سیاه یا سفید، باطل مطلق یا حق مطلق، در كالبد یزید بن معاویه و حسین بن علی متجلی می‌شود و ایرانیان علی القاعده طرفدار امام حسین (ع) می‌گردند، به سه دلیل، اول آنکه در جبهه نیکی، عدالت و آزادگی است. در ثانی، نوه پیامبر اسلام است، و سوم آنکه، مظلوم است، یعنی مورد ستم قرار گرفته و حقش تباه گشته است

علت توجه خاص ایرانیان نسبت به حادثه كربلاء، در مقایسه با سایر تقابلات، حضور خاندان پیامبر اسلام در یك طرف جبهه، آن هم به عنوان طرف حق است. به هر حال شیعه بودن اكثر ایرانیان و علایق مذهبی ایشان، داستان این تقابل را از سایر رو در رویی‌های خیر و شر جدا می‌كند، و تقدس خاصی به آن می‌بخشد. تأثیر واقعه كربلاء بر شیعه شدن ایرانیان در طول تاریخ، پس از این ماجرا، خود مقوله‌ ای است كه بحث مفصلی می‌طلبد

در ایران پس از اسلام، مراسم عزاداری كاربرد ویژه‌ ای پیدا كرده كه بی‌ ارتباط با ریشه تاریخی ماجرا نمی‌باشد. مبارزه با حكومت ظالم از طریق برگزاری مراسم عزاداری امام حسین در دستور كار مردم قرار گرفت. روحانیون بر فراز منبرها ذكر مصیبت می‌گفتند و برانگیختن احساسات مردم، زمینه را برای فشار بر حكومت آماده می‌كرد. برای مثال، رضا شاه پهلوی، گرچه در ابتداء و برای اغفال مردم و روحانیون، در راستای عزل احمد شاه، در مراسم عزاداری شركت می‌كرد و گِل بر سر می‌مالید، اما با اشرافی كه بر این سلاح قوی در دست مخالفان خود داشت، پس از تحكیم پایه‌های حكومتش، دستور منع برگزاری چنین مراسمی را صادر كرد

كاربرد دیگر عزاداری، فرصت مناسبی بود كه مردم برای عقده‌ گشایی بدست می‌آوردند. حكومتهای پس از اسلام و به خصوص از عباسیان تا ابتداء صفویان، تقریباً همگی سنی مذهب بودند و فشار زیادی را به شیعیان وارد می‌كردند. در دهه محرم، علیرغم وجود این تنگناها، شیعیان اندك مجالی برای بروز پیدا می‌كردند، و گریه‌های عزاداری، بار غم آنها را سبك می‌كرد. از صفویان به بعد نیز كه قدرت غالب در دست حكومتهای ولو به ظاهر شیعی بود، باز هم مراسم عزاداری این كار كرد خود را حفظ كرد و مجالی شد برای خالی‌كردن اندوه درون از رنجها و غصه‌ های ناشی از جنگ، قحطی، غارت و ظلم. این كاركرد كه امروزه نیز به شدت به چشم می‌خورد به جهت این نكتة قابل اهمیت است که پس از گریه، حالت سبكی و راحتی به انسان دست می‌دهد و مردم از آن با عنوان «حس معنوی» یاد می‌كنند

مجال یافتن برای بروز نیروی سركوب شده، و عرض اندام مردم در برابر حاكمیت، ویژگی دیگر عزاداری است كه جلوه‌ گاه اصلی آن، دسته‌های عزاداری می‌باشد كه در خیابانها و كوچه پس‌ كوچه‌ها حركت می‌كنند. امعان نظر در شخصیت اشخاص تشكیل دهنده این دسته‌ها، و زد و خوردهای خونباری كه بعضاً بین خود دسته‌ها یا بین آنها و عوامل حاكمیت رخ داده و می‌دهد، گواهی بر این مدعا است. به خصوص زمانی كه حكومت، خود داعیه مذهب تشیع داشته باشد، مقابله با این دسته‌ها هزینه زیادی برای او خواهد داشت. ازینرو زمینه مساعد برای طغیان‌ گری اجتماعی در وقت مناسب فراهم می‌شود

اما مهمترین انگیزه و عاملی كه به خصوص در ایران امروز باعث حضور مردم در مراسم عزاداری می‌شود، صرف نظر از ریشه‌ها، علل و سایر كاربردهای عزاداری، مسأله «شفاعت» است كه به شدت از معنای اصلی و حقیقی خود منحرف شده است. در تصور عامه، شفاعت به این معنا است كه شخص در طول سال، بی‌ توجه به امر و نهی الهی، هرآنچه می‌خواهد از گناه و تباهی و فسق و فجور و امثال اینها انجام دهد، و سپس با حضور در مراسم عزاداری و گریه برای امام حسین (ع) میانجی‌گری او را بدست آورده راهی بهشت شود. و حال آنكه این شق از شفاعت نزد تمامی علماء تراز اول شیعه مردود بوده، و اكثر آنها شفاعت را فقط در مورد لغزشهای اندك جایز می‌شمارند،‌ یا ائمه را فقط واسطه و مجرای ارتباط با خدا می‌دانند. اگر چه عده‌ ای نیز به هیچ یك از این دو شق اعتقاد ندارند و تفسیر دیگری از شفاعت ارائه می‌دهند كه در این بحث نمی‌گنجد، در اینجا ما با فرض پذیرش وجود شفاعت از طریق ائمه، به بحث پیرامون نحوه دستیابی به آن، یا نیل به ابزار حصول آن می‌پردازیم

«دوستی و محبت اهل بیت» بارزترین ابزار كسب شفاعت آنها معرفی گردیده است. در ارتباط با موضوع مورد بحث ما، یعنی عزاداری، اعمالی همچون گریه‌ كردن، سینه زدن، زنجیر زدن و قمه زدن به عنوان شاخصه‌های اصلی جلب و كسب این دوستی و محبت مطرح می‌باشند. آیا واقعاً اینها شاخصهای محبت هستند؟! حضرت علی (ع) در کلمات قصار شماره 96 نهج البلاغه، دوست پیامبر را این‌ گونه معرفی می‌كند

«دوست محمد كسی است كه خدا را اطاعت كند، اگر چه خویشاوندی با او نداشته باشد، و دشمن محمد كسی است كه خدا را معصیت كند، اگرچه خویشاوندی نزدیك با پیامبر داشته باشد

حال باید دید گریه‌ كردن، سینه زدن، زنجیر زدن و قمه زدن، و كلاً عزاداری به نحو مرسوم ، جزء اوامر الهی است یا منهیات الهی؟ و آیا موجب جلب رضای خدا و محبت اهل بیت می‌گردد یا نه؟

خداوند در آیات 154 تا 156 سوره بقره خطاب به مومنین می‌گوید

آن كسی را كه در راه خدا كشته شده مرده مپندارید، بلكه او زنده ابدی است و لكن همه شما این حقیقت را در نخواهید یافت. شما را با ترس، گرسنگی، نقصان اموال و نفوس و ثمرات می‌آزماییم، و مژده (آسایش از آن سختیها) برای صابران است، آنان كه چون به حادثه ناگواری دچار شوند، گویند : ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم. الف

نقص نفس در آیات فوق اشاره به مرگ عزیزان دارد كه با موضوع ما مرتبط است. آیا عزاداری به نحو مرسوم با دستور خدا منافات ندارد؟! سایر شاخصه‌ها چطور؟! در مورد به سر و صورت زدن، سینه زنی و زنجیر زنی و قمه زنی، اشاره به چند حدیث از پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) تكلیف را روشن می‌كند

«از ما نیست كسی كه در سوگواری به گونه خود زند، یا جامه بدرد، یا گفته‌های جاهلیت را كه در مصیبتها می‌گفتند تكرار كند. مسند احمد، جلد 4، ص 396، 404
«
از ما نیست كسی كه در مصیبت، فریاد و شیون كند، یا [سر] بتراشد، یا برگونه زند. (نهایه ابن اثیر

«به قدر مصیبت صبر نازل می‌شود و هركس هنگام مصیبت دست روی پاهایش بزند، ثواب عملش بی‌ اثر می‌گردد. (نهج البلاغه، سخنان كوتاه، 144

البته راه برای حیله شرعی باز است و عده‌ ای می‌گویند چون در این احادیث ضربه زدن به سینه، شانه و كمر اشاره نشده، پس سینه زنی، زنجیر زنی و قمه زنی مجاز است

با عنایت به احادیث فوق به این نتیجه می‌رسیم كه هر نوع شیون و فریاد و خود زنی و اعمالی كه موجب خسارت شوند، مجاز نمی‌باشد. گر چه احادیثی نیز منسوب به ائمه در مدح عزاداری سالار شهیدان وجود دارد، ولی هیچ یك اعتبار روایات بالا را ندارد و اگر طبق فرمایش پیامبر با محك قرآن و عقل آنها را بسنجیم، جعلی بودن آنها معلوم می‌شود. با این حال هیچ یک از این روایات نیز مؤید شیون و خودزنی نمی‌باشد

اما آیا در هنگام مصیبت، مؤمنان مجاز هستند اندوهگین و ناراحت شوند؟! حضرت علی (ع) در موقع تسلیت دادن به اشعث بن قیس درباره مرگ فرزندش چنین فرموده

«ای اشعث! اگر بر فرزندت اندوهگین شوی، شایسته است، زیرا با تو پیوند خویشاوندی نزدیك دارد. و اگر شكیبا باشی، پس در مشیت خداوندی برای هر مصیبتی عوض و پاداشی است. ای اشعث! اگر صبر كنی قدر خداوندی بر تو جاری می‌گردد، و برای تو اجر و ثوابی است، و اگر بی‌ صبری كنی، باز قدر بر تو جاری می‌شود در حالی كه بار گناه را باید متحمل شوی.» نهج البلاغه، سخنان كوتاه، 291

حضرت در جایی دیگر می‌فرماید

«هر كس از مصیبتی كه بر او فرود آمده شكایت كند در حقیقت از پروردگارش شكایت كرده است. نهج البلاغه، سخنان كوتاه، 228
البته اندوه از مصیبتهای بزرگ و گریه‌ كردن بر مصیبت عزیزان، از جمله مسائل غریزی و عاطفی است. پیامبر اسلام نیز در رثاء از دست دادن فرزندش، ابراهیم، گریست. یكی از احادیثی كه در بالا از قول پیامبر ذكر شد، مربوط به خودزنی و شیون زنان پس از شهادت حمزه، عموی پیامبر بود كه حضرت به زنان دستور داد به خانه روند و فقط گریه كنند، به طوری كه كسی صدای آنها را نشنود

اما باید بین تحریك احساسات و گریستن با شكایت از قضاء الهی تفاوت قائل شد. انسانها همان‌ گونه که در تقوی دارای مراتب هستند، در مقوله صبر و شكیبایی، درجات مختلفی دارند. تلاش آدمی در غلبه بر تمنیّات نفس، من جمله بی‌ صبری و حركات نامتعارف هنگام مصیبت، در تعیین جایگاه او نزد باری تعالی دخیل است. ب
بنابراین، باید میان اندوه از یك طرف و عزاداریهای رایج برای مصائب اهل بیت (ع) از طرف دیگر تفاوت قائل شد. باید پرسید این عزاداریهای مرسوم برای امام حسین که فرزند و پیرو كسی است كه در واپسین لحظات حیاتش گفت : قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم ، چه معنایی دارد؟! مرگ برای مردان خدا وصال محبوب است! و به گفته حضرت احدیت این مرگ برای آنها مقدمه حیات ابدی است. در ثانی، اگر ما مدعی هستیم قیام امام حسین (ع) قیام حق علیه باطل و شهادت او پیروزی حق بر باطل بوده، پس چگونه برای این پیروزی بزرگ، این‌گونه عزاداری می‌كنیم؟ ج
البته نفی این عزاداریها به معنای نفی یادآوری و بزرگداشت این قیام عظیم نیست. در كشورها و شهرها و در میان گروه‌های مختلف مردم با هرگونه جهان بینی و تفكری، اعم از دیندار یا بی‌دین یا وطن پرست، حوادثی از این دست كه در مقیاس بسیار كوچكتری از حادثه عاشوراء بوده‌اند، جایگاه والایی دارند، و برگزاری مراسم مختلف به منظور یادآوری آنها جزء جدایی ناپذیر زندگی آنها است. در ایران باستان نیز مراسم سوگ سیاوش از این دست بوده و اتفاقاً برخی از اعمال مردم ما در عزاداریهای امروز، ریشه در آن مراسم دارد

نخست وزیر ژاپن هر سال، و علی‌رغم اعتراضات بین المللی، به معبد آرامگاه سربازان ژاپنی، كه به زعم جهانیان جنایتكار جنگی هستند، می‌رود و خاطره آنها را گرامی می‌دارد. هر ساله در دنیا میلیونها دلار صرف ساختن فیلمهای وطن پرستانه می‌شود. بی‌ شك اهمیت و اثرگذاری قیام ابا عبدالله الحسین بسیار فراتر از آن است كه بتوان آن را با این موارد مقایسه كرد. اگر خون سرخ حسین نبود، اثری از اسلام باقی نمانده بود. بزرگداشت این واقعه در محرم و مرور تاریخ اسلام، برنامه‌ ای است حتمی كه باید در قالب مراسمی با عناوینی چون سالروز، بزرگداشت، نكوداشت، یادمان یا هر واژه دیگری كه در مغایرت با دین نباشد، برگزار گردد
علماء ما نیز در عوض جلوگیری از این بدعتها، بیشترین كاری كه انجام می‌دهند سكوت است. شاید علت، توجیه یك نظریه خاص باشد و تلقین اینكه ایشان ادامه دهنده خط سرخ امام حسین هستند. به اوج رساندن احساسات پاك جوانان در مراسم عزاداری و بعضاً سوء استفاده از این احساسات، از بزرگترین ظلم‌هایی است كه می‌توان به حسین بن علی (ع) كرد
متأسفانه شیعیان به جای بزرگداشت این قیام و پرداختن به علل، نتایج، دستاوردها و نقش تاریخ ساز آن، بیشتر به حواشی ماجرا می‌پردازند، و در این میان، سخنرانان نیز بی‌ تقصیر نیستند، قصه‌ گویانی كه از قرآن و نهج البلاغه اطلاع کمی دارند، یا اصلاً اطلاعی ندارند، و کمتر از آنها نقل می‌کنند، و این فرصت مغتنم را برای معرفی حقیقت دین به مردم از دست می‌دهند. بیش از نیمی از زمان هر مراسم، صرف عزاداری می‌شود! داستانهای بسیاری در مورد گلوی بریده حسین، دستان بریده و فرق شكافته ابوالفضل، گلوی شكافته علی اصغر و جوانی علی اكبر تعریف می‌شود، اما افسوس و صد افسوس كه هیچ كس نمی‌گوید اینها همه برای چه بود! نمی‌گویند چون یزید ظالم بود و حسین بن علی می‌خواست احقاق حق كند، آن اتفاقات روی داد! چطور ممكن است جامعه‌ ای ادعای حب حسین داشته باشد ولی از اخلاق حسین و نوع دینداری او بی‌خبر باشد؟! اگر قبول داریم حسین بر حق بوده، پس مشكل در عدم شناخت صحیح حق و ناحق است! آن هم حق و ناحق امروز، نه 1400 سال پیش، كه معما چو حل گشت آسان شود

می‌پنداریم كه در مصیبت حسین گریه می‌كنیم، ولی در اصل به حال خودمان می‌گرییم و این داستان تكراری عزاداریهای ما در طول تاریخ بوده است! چون اساساً اكثر ما حق و باطل را نمی‌شناسیم یا اگر شناختیم منافعمان ما را وادار به سكوت می‌كند. با گفته‌های بعضاً شرك‌ و كفرآلود مداحان گریه می‌كنیم، بارها زیارت عاشوراء و دعاء كمیل می‌خوانیم، ولی حاضر نیستیم یك بار هم كه شده به عنوان مسلمان، كتاب خدا را كامل بخوانیم! راحت طلبیم و می‌خواهیم با ریختن قطره اشكی راهی بهشت شویم، ولی زهی خیال باطل! كجای قرآن آمده كه احساساتی شوید و بر سر و صورت و بدن خود بكوبید؟! كجای قرآن گفته انسانهای احساساتی كه تعقل نمی‌كنند، رستگارند؟! حزنی در قرآن ستوده شده كه از خوف الهیِ ناشی از تدبر و تفكر و تعقل در آیات خلقت باشد

عاشوراء حادثه‌ ای است كه دارندگان بصیرت از آن عبرت می‌گیرند. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ اما جای تأسف بسیار است که این بدعت آشكار در دین خدا تحت عنوان «عزاداری»، چراغ هدایت را خاموش كرده و كشتی نجات را غرق می‌كند! خدا را با گریه و زاری نمی‌توان فریفت كه او عمل صالح می‌خواهد و بس! حسین نیاز به عزاداری ما ندارد و بر عكس هم اوست كه باید به عزاء امتش بنشیند! امتی كه دین جد او را چیزی جز سیاه پوشیدن و گریه و زاری و ظاهرسازی نمی‌بیند! حسینی كه در حد خدا بزرگش می‌دارند و همه حاجات خود را از او می‌خواهند، کنیه‌اش ابا عبدالله است، و از معنای «عبدالله» غافلیم که یعنی بنده خدا! بندگی خدا همه چیز را از او خواستن و جز نام او نبردن و سر و تن فدای محبوب كردن است. د
كمینه شرط وفا، ترك سر بود حافظ     بـرو اگـر ز تـو ایـن كـار بـر نمی‌آید

   الف
ـ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ، وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ، الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
   ب ـ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات 13)، همانا گرامی‌ترین شما نزد خدا با تقوی‌ترین شماست
.ج ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 9، ص 207
.د ـ حشر 2 : پس عبرت گیرید ای اهل بصیرت





۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

در شناخت منظری

منتظری که بود ؟





چکیده :در چهارمین سالگرد آن فقید سعید، هنوز شاهد محدودیت‌ها و تنگناها هستیم، بخصوص برای مقلدینی که باید به تقلید خود باقی بمانند...

زهرا ربانی املشی:

سوم محرم یادآور رحلت بزرگمردی است که سراسر عمرش را در تحصیل و تهذیب گذراند، مردی که به مولایش اقتدا کرده بود که می‌فرمود:”به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جُوی را از مورچه‌ای به ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد”.
مردی که زندگیش معنای این آیه بود: “إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ” (احقاف۱۳) “محققا کسانی که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد”.
مردی که هم عادل بود و هم عدالت خواه، ظلم ستیز بود و ظالم ستیز، او بر طبق فریضه امر به معروف و نهی از منکر، هیچ‌گاه تماشاچی صحنه‌های ظلم و تبعیض در جامعه نبود. سالهای زندان و تبعید قبل از انقلاب و سالیان طولانی محرومیت و حصر و هتک حرمت و ترور شخصیت بعد از انقلاب، گواه این مدعاست.
مردی که اهل عمل بود و عملش با علم آمیخته. هم او که استادش آیت الله العظمی بروجردی در باره‌اش فرمود: “فقهای جوانتان را از دست ندهید سؤال شد چه کسانی را؟ پاسخ دادند: " شیخ حسینعلی‌ها را، من می‌خواهم آقای منتظری عالم همه مسلمین باشد”.
در واقع استاد برای شاگردش آینده‌ای فراتر از مرجعیت فقهی در حوزه علمیه قم آرزو می‌کرد زیرا که در او چنین ظرفیتی را می‌دید.
و استاد دیگرش امام خمینی در سال۱۳۵۶در باره مرتبه علمی ایشان چنین ‌گفت: “عالمی که ۵۰ سال زحمت کشیده است، فقهش از اکثر اینهایی که هستند ثقیل‌تر است.”
و همدرسش استاد شهید آیت الله مطهری چنین می گوید:” آیت الله منتظری از بسیاری از آنهایی که آیت الله هستندو در سطح مرجعیت هستند از خیلی از آنها از نظر علمی، ایشان قوی‌تر هستند.” (روزنامه اطلاعات، تاریخ  ۱۱/۵/۶۰)
ایشان مرجعی بود با تفکر فراحوزوی، ساده بود؛ هم خودش و هم زبانش. او حتی فقه و اصول و فلسفه را با زبان ساده بیان می‌کرد. و از آن مهمتر اینکه در مقابل شرایط و خواسته و مصلحت مردم انعطاف پذیر بود و نوآور.
ایشان کسی بود که هرگز شریعت را به پای سیاست قربانی نکرد، لذا ساده‌لوحش خواندند ولی با این انگ‌ها هم تغییر موضع نداد. او سیاست را رندی و موذی‌گری نمی‌دانست بلکه سیاست را تدبیر در امور می‌دانست.
او مردی بود که با وجود اینکه در راه استقرار نظام جمهوری اسلامی بسیار زحمت‌ها و مرارت‌ها کشیده بود و عمر خود و آسایش خانواده را به پای آن ریخته بود ولی حفظ آن را مشروط می‌دانست و می‌فرمود:
حفظ نظام به خودى خود نه موضوعیت دارد و نه وجوب آن وجوب‏ ‏نفسى مىباشد به ویژه اگر مقصود از «نظام» شخص باشد. نظامى که گفته مىشود: ‏«حفظ آن از اوجب واجبات است» نظامى است که طریق و مقدمه و بر پا کننده ‏ ‏عدل و اجراء فرائض شرعى و مقبولات عقلى باشد و وجوب حفظ آن هم تنها‏ ‏وجوب مقدمى خواهد بود. بنابراین با توجه به این نکته، تمسک به جمله «حفظ‏ ‏نظام از اوجب واجبات است» به هدف توجیه و صحه گذارى بر امور متصدیان و‏ ‏کارگزاران و عدالت نمایى کار آنان براى دیگران در حقیقت تمسک به عام در‏ ‏شبهه مصداقیه و میان دعوا نرخ تعیین کردن و تنها به قاضى رفتن است”.
 (کتاب دیدگاه‌ها جلد سوم ص۹۳)
مردی بود که به حسین ابن علی(ع) اقتدا کرد که فرمود: ” إنما الحیاة عقیدة و جهاد” و تا آخر عمر نه از عقیده‌اش کوتاه آمد و نه از جهادش.
او مردی بود که چگونه زیستن را در مکتب اسلام آموخته و سرسپرده آن مکتب بود. دنبال نام و نشان و عنوان نبود و در نهایت در شبی تاریک دعوت حق را لبیک گفت. آری انسان‌ها همانگونه می میرند که زندگی می‌کنند. زندگی پرحادثه و تأثیرگذار او، مرگی مؤثر و متحول‌کننده به دنبال داشت و مملو از پیام بود. پیامهایی که به چگونه زیستن انسان‌ها کمک می کند. پیام‌هایی از جمله:
۱- عزت و ذلت فقط و فقط در دست قدرت خداست. در تمام طول زندگی آیت الله منتظری و بخصوص در ۲۰ سال اخیر آن، انواع و اقسام حمله‌های فرهنگی سیاسی و حتی فیزیکی در مورد ایشان و اطرافیانشان انجام شد؛ هر روزنامه و شب‌نامه‌ و رسانه‌ای علیه ایشان و به صورت یکطرفه سخن گفت و نوشت، با طرفداران ایشان به بدترین وضع رفتار شد که اخراج از کار و زندانی نمودن یکی از آنها بود، جلسه درسش را با حمله و فحاشی تعطیل کردند، از چاپ کتب ایشان ممانعت نمودند، سالها در خانه محصورش ساختند و در مجموع نه تنها حرمت یک مرجع تقلید و دوم شخص انقلاب را نگه‌نداشتند بلکه او را از داشتن حقوق یک شهروند معمولی هم محروم کردند.
ولی مرگ او نشان داد که عزت و ذلت به دست خداست. اوست که “تُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء” است. (۲۶آل عمران)”هر که را خواهى عزت بخشى و هر که را خواهى خوار گردانى”.
۲- علیرغم سال‌‌ها تلاش برای بایکوت خبری در مورد ایشان به نظر می‌رسید که نسل جوان و در واقع نسل سوم انقلاب با ایشان بیگانه باشند ولی حضور گسترده این نسل در مراسم تشییع جنازه، عکس این مطلب را ثابت کرد.
۳- همدلی و همسویی اقشار و گروه‌های مختلف از پیامدهای دیگر بود. شرکت در مراسم تشییع و ارسال پیام‌های تسلیت، تنها گروه‌ها و گرایش‌های خاص را شامل نمی‌شد بلکه با جرأت می‌توان گفت همه طیف‌ها را در بر گرفت.
و البته این می‌توانست نقطه عطفی باشد برای جبران مافات و ایجاد همدلی گروه‌های مختلف موافق و مخالف. ولی متأسفانه آنهایی که همیشه دنبال گل‌آلود کردن آب هستند، این وفاق را برنتافتند و با ممانعت از برگزاری مجلس و حمله و دستگیری عزاداران آن مرحوم همه چیز را در ظاهر به حالت اول برگرداندند.
و اکنون در چهارمین سالگرد آن فقید سعید، هنوز شاهد محدودیت‌ها و تنگناها هستیم، مقلدین ایشان که به فتوای بعضی از مراجع عظام باید به تقلید خود باقی بمانند، از دسترسی به مرکزی مناسب برای مراجعه محرومند و این در حالی است که همه مراجع سلف از این امکانات برخوردارند؛ و نیز دانش‌پژوهان و علاقه مندان از دسترسی به کتب ایشان به دلیل عدم اجازه چاپ و نشر محرومند.
امیدوارم سعه صدر و شجاعت را که از صفات بارز آن فقیه عالیقدر است خدای مهربان به همه مردم شریف ایران مخصوصاً مسئولین امور عنایت بفرماید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: کلمه



۱۳۹۲ آبان ۶, دوشنبه

روشنفکران مدل 57



روشنفکران مدل 57  و تحریم انتخابات

 این مقاله قبل از انتخابات مجلس در سال 90 در سایتا امروز منتشر سده

امسال سال بت شکنی است و به همین مناسبت  پیام نوروزی ایرانیان با فراخوان " نه به حاکمیت"  شروع میشود.  دوازدهم اسفند ماه  روز مبارکی است. فرصتی طلائی برای نه گفتن،  و اثبات اقتدار ملت بر حکومت.  روز رستن  و رهائی  برای همۀ ایرانیان.  دیر زمانی است که  همگان  درانتظار این صبح امید و  پیروزی روشنایی بر ظلمت بسر میبرند.  مردم آزاده  ازهر تبار ، قومیت ، باور و نحله فکری که باشند، در این نو- روز بر بینی لویاتان ارتجاع و استبداد ، مهار میزنند و این دوالپای خبیث را به زیر میکشند، وجود  مزاحم و نکبت باری که  ، سالها است حسرت نفس کشیدن در فضای آزاد را بر دل مردم این دیار  نهاده  ، و فرصت خود بودن را از آنان سلب کرده است. بزودی این حال و هوای خفقان آور با تنبیه و تحقیر ، دیکتاتوری  برای همیشه به پایان میرسد. در آینده  بسیاری در منطقه  از این روز به یوم النکال تعبیر خواهند نمود.

 اتین دو لابوئتی در سال ۱۵۵۰ میگفت اگر صبحگاهی پس از آنکه از خواب برمیخیزیم، همه به جای "آری" یکصدا، یک "نه" به جبار بگوییم و به جای "تعظیم" به وی،  از او "روی برگردانیم" در طرفةالعینی دیکتاتور به زیر میآید و بدون آنکه قطرەای خون ریخته شود مبارزە برعلیه  ستمکاری به نتیجه میرسد.   آن صبحگاه در روز دوازدهم اسفندماه ، روز رسمی  نه گفتن به دیکتاتور میباشد.  ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بوده اند تا این روز فرا رسد، از تباهکاری سردمداران افسار گسیخته گرفته تا مقاومت نیروهای کارگری، دانشجویی، فعالین حقوق بشر و مردم نهادها، روشنگری روزنامه نگاران و نویسندگان ، انذارهای  نظامیان شرافتمند  و ژرف بینی سیاستمداران وارسته ، همگی نقش و سهم  خود در پیدایش این روز را داشته اند .  در این روز،  صندوقهای رأی گیری بمثابه جامهای زهر آماده پر شدن از پاسخهای زهر آگین مردم بصورت رأی اعتراضی (باطله) برای حاکمیت میباشند. و این مقدمه ای روشن  برای نه گفتن های دیگر و نافرمانی مدنی در مراحل بعدی خواهد بود.  نظری ملی و قاطع مبنی بر طرد حکومتهای جور و دولتهای دست نشانده  و تبهکار  از این مرز و بوم برای همیشه.
جبهۀ دوم خرداد از سالها پیش منتظر این رویداد و ثبت و ضبط قانونمند آن،  از طریق حضور فعال در صحنه و مخالفت قانونی با انتخابات فرمایشی بوده است . بد نیست ابتدا به قسمتی از مقاله آقای علی اصغر حاج سید جوادی در مورد آنانکه از خارج برای داخل نسخه تحریم می پیچند توجه کنیمآقای حاج سید جوادی از جمله  مینویسد  که :
"شرکت میلیونها مردم ایران در انتخابات خرداد ۱٣٨٨ ریاست جمهوری با وجود شناخت قبلی از استمرار تقلب و تجاوز در صندوق‌های رأی در تاریخ چندین دهساله انتخابات؛ اولین پیام مردم ایران در اراده برای خروج از مدار بسته دین و دولت در نظام استبداد چندین صد ساله ایران بود. به عبارت دیگر مردم ایران با عبور آگاهانه و شجاعانه از نظام ولایت مطلقه فقیه که انقلاب ۱٣۵۷ دولت را در دین مستهلک کرده و قرآن و چماق را در یک کفه نهاده بود؛ خواستار جدائی دین از دولت (بخوانید جدایی دولت، از دین ) و دولت از حکومت از راه آرای خود در انتخابات ریاست جمهوری بودند. هدف این‌‌ گام نخستین به سوی صندوق‌های رأی و خیزش پس از آن بر علیه صندوق‌های دزد زده پیام عمومی مبارزه برای تحقق حقوق مشترک یا آزادی‌های فرامذهبی و فراجنسی و فراعقیدتی بود، این پیام؛ جهانی و عمومی یا اونیورسل است که طنین آنرا این روزها از گلوی مردم روسیه بر علیه تزار جدید پوتین که در سر سودای استبداد استالینی دارد می‌شنویم؛ و همچنین از مردم اسرائیل که فارغ از تجاوز ۶۰ ساله اسرائیل به حق مردم فلسطین اعتراض به دولتی است که در مجلس اسیر ارتجاعی‌ترین قشر پرستندگان و زمین‌خواران صیون هستند. این پیام اگر سبز است و یا سفید و یا سرخ و سیاه پیامی جهانی برای حقوق و ارزش‌های مشترک انسان است. این پیام؛ پیام عبور از مرز تنوعات فکری و منافع فردی و گروهی و خودخواهی‌ها و خودمحوری‌هاست؛ این پیام سنگ اساسی استیفای حقوق و ارزش‌ها و آزادی‌های مشترک و هدف اصلی استقرار حاکمیت مردمی و حکومت مردم‌سالاری است".
  علاوه بر وشنفکران مدل 57 اشخاص وگروههایی  که با انگیزه های مختلف به تحریم انتخابات و واگذاری در بست میدان به حاکمیت  دامن میزنندعبارتند از:
1 - آنهایی که  بدون تجربه و یا کمترین تصوری از شرایط  لازم  برای تقلب سازمان یافته در انتخابات، که درک آن، آنهم در وضعیت دو قطبی بودن حاکمیت چندان مشکل نیست،  واژه تحریم را طوطی وار تکرار و صادقانه فکر میکنند که این روش به زوال حکومت می انجامد.
2 - افراد و گروهها ی کوچک و  تک محوری که بدلیل ضعف ، هیچوقت نه خواسته و نه توانسته اند  درصحنه سیاسی حاضر شوند ، اکنون با سر دادن شعار تحریم در حقیقت کار جدیدی جز هم آوایی با یکدیگر (که البته کار خوبی است) نمیکنند.  بیشتر آنها  از دور دستی بر آتش داشته و دارند . وقتی در فضای اینترنتی به بعضی شان گفته شد ، برنامه شما پس از تحریم و اطمینان یافتن  از عدم مشروعیت  حاکمیت (که لابد تا کنون از آن  بیخبر بوده اید )،  چیست؟ وبرنامه ای را که در سر دارید  ، چرا تا بحال انجام نداده اید و چرا اکنون انجام نمیدهید ؟! پاسخی نداشتند. از آنها ساده تر کسانی که میخواهند با خانه نشینی و خلوت کردن حوزه‌های رأی گیری، از انتخابات مشروعیت زدائی کنند و بقولی استبداد را از رسمیت بیاندازند. معلوم نیست چه کسی در مشروع نبودن حاکمیت و بی پایه بودن انتخاباتش تردید دارد که این هموطنان  میخواهند با قهر نمودن از حقوق خود و ترک تنها راه اعتراض قانونی و ممکن،  آنرا ثابت کنند.؟ از طرف دیگر آیا  امکان جمع کردن سیاهی لشکر و جیره خوارانی که موظف به پر کردن چند حوزه رأی گیری برای فیلم برداری و اجرای شو تلویزیونی باشند  و یا امکان استفاده از فیلمهای  آرشیوی برای دستگاه حکومتی وجود ندارد ؟ 
3 -  مهمترین خطی که به تحریم دامن میزند آنها هستند که منافع مستقیم  یا  منفعت بالقوه ای در بقای حاکمیت دارند . دست اندرکاران قدرت میدانند که با تحریم معترضین و عدم شرکت آنان راحت تر میتوانند از این بحران بگذرند تا بعداً به اختلافات و تسویه حسابهای داخلی و حذف یکدیگر برسند. آنها با شانتاژ خبری تعیین مصادیق مجرمانه تحریم انتخابات و در صدر قرار دادن این نوع اخبار، از طرفی به  گروههای سنتی و جیره خوار طرفدار خود یاد آوری میکنند که در انتخابات شرکت کنند و از طرفی بر اساس آموزه الانسان حریص علی ما منع ، مخالفین خود را بیشتر به تحریم و ترک صحنه  تحریص مینمایند. این خط با کمک گیری از چهره های شناخته شده ای که جنبش سبز با آنها آشناست و داشتن وسایل ارتباطی گسترده در خارج از کشور بخوبی و در این راه ،  پیش رفته و  در  یک جمله از این  جنبش برای رسیدن به هدف خود  سواری میگیرد. 
تحریم ، قهر و خانه نشینی  در روز انتخابات یک نوع بی عملی است که حکومت باطناً خواستار آنست تا  با خوشحالی  آنرا به سکوت،  و تعبیر نمودن  این سکوت به رضایت مردم،  با  فراغ بال به حل وفصل مناقشات باندهای درونی خود  برسر تقسیم غنائم و رانت ها  از ثروت ملی بپردازد و حتی ادعای کسب مشروعیت هم بنماید. ایجاد در گیریهای میدانی نیز، جز  دادن مستمسکی برای  تهاجم و خشونت بیشتر  بدست چماقداران حکومتی ، و تحمل صدمات انسانی و تلف کردن انرژی نیست  ولی بزرگترین خسارت قهر نمودن از انتخابات ، به هدر دادن این  فرصت طلائی است .
جبهه گسترده اصلاحات  دیر زمانی است  که استراتژی حساب شده ای را، برای برهم زدن این بساط کهنه  ، و تبدیل انتخابات فرمایشی   به یک  رفراندم ملی، تدارک دیده است. این جبهه  پس از خود داری از معرفی یا تأیید داوطلب و بیرون کشیدن تمام نیروهای خود از میدان انتخابات مهندسی شده  ، برای اینکه اقدامش حمل به تحریم نشود ،اعلام نمود،  که مردم میدانند با چنین انتخاباتی چگونه برخورد کنند. چگونگی این برخورد  هم که  تشکلها و شخصیتهای مجرب در مورد آن به تفصیل سخن گفته اند،  یک راهبرد همیشگی و برای همه زمانها است. این  روش مبارزه دائم و بی خشونت  این خواهد بود که تا وقتی در انتخابات مکر و ملعنت وجود دارد ، مشارکت فعال و معترضانه ، و پر کردن صندوقهای با آرای اعتراضی( کاملاً باطل شده) که  ابلاغ  سلب مشروعیت به هر رژیم توتالیتر است ، در دستور کارمیباشد.
عوامل حکومت با اطلاع کامل  از استراتژِی فوق در چهار سال گذشته ، به راهکارهایی مانند تجمیع و تعلیق انتخابات و طرح انتصاب رئیس جمهور از سوی مجلس فرمایشی دل بسته و  بدفعات شرائط موجود را درد سر ساز ترین انتخابات و سونامی سال  نامیده 90 و با  گفتن "پناه بر خدا از فتنه ای که فتنه ۸۸ در برابرش تنها یک رزمایش بود!" و  نظائر آن عمق درماندگی خویش را بروز داده اند. ولی چون نداشتن راهی غیر از قانونگرائی یعنی  کاری که مساوی با مرگ سیاسی آنان میباشد برایشان مسلم است ،  همچنان  در کار خود معطل و حیران مانده اند .
  در این مقطع تاریخی لازم است تا  یکبار دیگر از باب فایده، سابقه و خلاصه اظهار نظرهای پیشکسوتان  سیاسی در مورد میزان  تأثیر روش فوق را،  با دقت مرورکنیم و آنها را فصل الخطاب قراردهیم .
  در سال 86 پیش ازانتخابات ، که طبق  معمول بحث‌هائی در مورد مقابله با بازی همیشگی شورای نگهبان ، و خلافکاریهای مختلف حکومت در بین اصلاح طلبان وجود داشت ، راهکاری پیشنهاد شده بود که بعداً « مشارکت فعال و معترضانه در انتخابات» نام گرفت. آن درخواست چنین بوده است:

انتخابات، فرصتی است برای تغییر شرایط بازی
شرکت حداکثری در انتخابات و برگزیدن نمایندگان واقعی مهم ‌ترین راه نجات جامعه از بن‌بستهای سیاسی داخلی و خارجی است. حضور پر رنگ ملت در صحنه سیاست و تصمیم‌گیری، موجب رعب اقتدارگرایان و هراس بیشتر بیگانگان از دست زدن به ‌اقدامات ایذائی و حادثه ‌آفرینی میشود. از دست دادن این فرصت موجب گسترش بیشتر فساد در مدیریّت و سرنوشت کشور خواهد بود. بنابراین سهل‌انگاری و از آن بدتر تحریم انتخابات بمعنی واگذاری عرصه و اعیان مملکت به غیرخودی هاست.
چون شرکت در انتخابات فرمایشی بمثابه ریختن آب به آسیاب حاکمیت اقتدارگراست و شرکت کم رنگ ملت در انتخابات زمینه بهره ‌برداری دشمن خارجی را فراهم میکند چاره کار در این مخمصه، ریختن رأی باطل شده به صندوق رأی در حوزه‌هائی است که قرار است انتخابات در آنها بشکل فرمایشی و تک حزبی برگزار شود. این رویّه میتواند هر انتخاباتی را به چیزی در حد رفراندوم تبدیل نماید. این اقدام که هماهنگی لازم از سوی افراد، نیروها و مطبوعات دلسوز و وفادار به جامعه را میطلبد خط بطلانی بر امیال خودپرستان داخلی و آزمندان خارجی خواهد بود. حال که تنها فقط یک امکان برای ابراز نظر وجود دارد مردم این فرصت را دارند تا در حوزه‌هائی که داوطلبان واجد شرایط وجوددارند با انتخاب نمایندگان واقعی، دموکراسی را در کشور حاکم نمایند و درصورت تحمیل داوطلب غیر مردمی به هر حوزه رأی‌دهندگان با ریختن رأی باطل شده خود به صندوقها، به تمامیت‌خواهان یک نه بزرگ بگویند و اصلاح و یا خلع ید تدریجی آنان از ابزار حکومتی و برگرفتن نقاب دموکراسی از چهره شان را شروع کنند.
گرچه فرصت برای انتخابات پیش ‌رو محدود است ولی داشتن یک برنامه جامع از سوی خیر خواهان و عاقبت اندیشان فرصت توطئه‌های در هم پیچیده از سوی خنّاسان را از آنان سلب میکند.
از نیروهای اصیلی که دلباخته قدرت نیستند، انجمنهای غیر دولتی، جوامع دانشگاهی و فرهنگی، نیروهای کارگری، جامعه زنان که تصمیمات و رأیشان بیشترین تأثیر را در انتخابات دارد، بدنه نیروهائی که بنام آنها انواع شرارتها و مظالم بر جامعه و افراد تحمیل میشود و نیز جامعه وبلاگ‌نگاران تقاضا میشود که با قراردادن چنین برنامه‌ای در اولویت کاری خویش و تبلیغ حداکثری از آن ،به ‌استقرار آزادی، استقلال و عدالت واقعی در جامعه و هدایت حکومتگران در جهت قبول و بکارگیری یک  دولت مردُمرای  یاری رسانند. برای همیشه یادمان باشد که تا انتخابات وجود دارد امکان گفتن نه و تغییر دادن شرایط نیز وجود دارد. این تصمیم اگر عمومیّت یابد مقابله با آن برای حاکمیّت اقتدارگرا غیر ممکن است. _______

برداشت سازمانها وشخصیتهای مختلف سیاسی از این درخواست در جبهۀ منتقدین حکومت که  هنوز ارادۀ اصلاح و براه آوردن حاکمیت نزد آنان پا برجا و در عین حال مخالف تحریم انتخابات بودند  بشرح ذیل بود:
- در تاریخ 17 اسفند نهضت آزادی با رویکردی مثبت در اعلامیه ای تحت عنوان «اعتراض به‌انتخابات غير آزاد، مشاركت تنها درحوزه‌هايي كه ‌امكان رقابت موثر وجود دارد» نوشته بودند که:
به مردم عزیز ایران پیشنهاد می‌کند كه به منظور اعتراض به‌انتخابات فرمايشي، تنها در حوزه‌هايي كه ‌امكان رقابت مؤثر وجود داشته باشد به نامزدهايي رای دهند که می‌توانند با پيروي از روش و منش مدرس‌ها، مصدق‌ها، بازرگان‌ها و سحابی‌ها، شجاعانه به دفاع از حق حاکمیت ملی و حاکمیت ملت ایران پرداخته، آزادی مردمان را به مال و مقام ناچیز دنیا نفروشند.»
 لازم به ذکر است که نهضت آزادی در بیانیه قبلی خود قائل به بیهودگی رأی دادن در وضعیت آن روز بودند.

- جبهه مشارکت ایران اسلامی (متشکل از هفده تشکل و حزب سیاسی) ، در مورد انتخابات مجلس هشتم در بیانیه تحلیلی خود پس از دور اوّل انتخابات در تاریخ 29 اسفند 86 آورده‌ بودند که:
جبهه مشاركت ايران اسلامي در ارزيابي شرايط موجود و نتايج انتخابات مجلس هشتم فضاي ژلاتيني و متفاوت از گذشته را مي‌بيند و از عمل سياسي وانتخاباتي مردم رأی ‌دهنده و نيروهاي سياسي اصلاح‌طلب نوعي رشد يافتگي و بلوغ سياسي را درمي‌يابند و اينكه «حضور معترضانه»‌ مي‌تواند راهبرد جديد براي مواجهه با عرصه تنگ سياسي ايران باشد. از اين رو از همه نيروهاي سياسي اصلاح‌طلب مي‌خواهد كه با تجميع نيروها در مسيري واحد راه آينده را هموار نمايند. تجربه ‌انتخابات شوراهاي سوم و مجلس هشتم نشان داده ‌است كه تجميع نيروهاي اصلاح‌طلب (به رغم تفاوت‌هاي نگرشي) حضور معترضانه حتی در شرایط سخت را سد شکن و نتیجه بخش میدانند.
آقای عیسی سحر خیز روزنامه نگار در بند  که اینک بر اثر مصدومیت در زندان، به بیمارستان منتقل شده ، در اسفند ماه 86 طی مقاله‌ای از جمله منظور  طرح برون رفت از دور باطل انتخابات مهندسی شده را حفظ آبروی کشور! دانستند. ایشان بعداً نیز تا زمان برگزاری مرحله دوم انتخابات طی سه مقاله با عنوانهای رالي انتخابات در چالش تحريميان پيگير - رالی انتخابات و رقابتها - و چالش عقل و احساس- به‌استدلال‌های طرفداران تحریم انتخابات در مقابل باورمندان به شرکت فعال و معترضانه در آن پرداخته‌اند، ولی در مقاله چالش عقل و احساس در مورد استفاده از راهکار مشارکت فعال و معترضانه در انتخابات، شخصاً آنرا بعنوان سخت‌ترین گزینه پیش روی اصلاح‌طلبان میدانستند.
در اواخر فروردین 87 و با نزدیک شدن زمان برگزاری مرحله دوم انتخابات، معترضین به روند کلی ردّ صلاحیتها برنامه‌های اعتراضی خود را رساتر بیان نمودند از جمله آقای مصطفی تاج‌زاده     درسخنرانی خود در مجمع دانش‌آموختگان ایران اسلامی با روشن بینی تمام از بستر سازی اقتدار گرایان برای سلطۀ نظامیان بر مقدّرات کشور گفته بودند که  :
شعار دولت کودتا این بود: سیاست وحکومت در ایران یعنی اعلیحضرت و دیگر هیچ .... ما اسم استراتژي خود را در زمان يكدست شدن قدرت در داخل كشور«حضور معترضانه» گذاشته‌ايم، يعني براي دفاع از آرمان‌‌هاي مردم فعاليت مي‌كنيم و در انتخابات حاضر مي‌شويم و ضمن دفاع از عقايد خود، به رفتارهاي تماميّت‌خواهانه و غيرقانوني جناح حاكم اعتراض مي‌كنيم و مي‌كوشيم ضمن جلوگيري از نظامي شدن فضا، امكان تداوم سياست‌ورزي در شرايط موجود را حفظ كنيم تا نااميدي مطلق جامعه را فرا‌نگيرد و نگاه به خارج از كشور يا روش‌هاي خشن معطوف نشود. روشن است موفقيت ما در اين زمينه به عملكرداصولگراها نيز بستگي دارد كه چه مقدار غرور و مستي را كنار بگذارند و به شيوه‌اي عقلاني كشور را اداره كنند....
و نیز اینکه:
استراتژي دوم اين است كه ما در هر شرايطي كه به سر مي‌بريم اجازه ندهيم،‌ طرفداران تك صدايي و روش‌هاي استبدادي يك گام جلوتر بيايند. بايد آنان را هر جا كه هستند متوقّف كنيم و سپس در جهت عقب‌نشيني آنان بكوشيم. اين استراتژي احتياج به حضور معترضانه دارد، يعني در زماني كه قدرت از شماانتظار «بله چشم فوري» گفتن دارد، شما در صحنه حاضريد اما مي‌گوييد... نه !

- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گزارش تحلیلی خود از انتخابات مجلس هشتم؛ اعلام نمودند که:
به‌اعتقاد ما، راهبرد كلي متّخذه توسط ائتلاف اصلاح‌طلبان، يعني (مشاركت مشروط و معترضانه)، راهبردی صحيح و اصولي بوده كه‌اقدام عملي متناسب با آن در انتخابات اخير؛ مشاركت فعال در حوزه‌هاي انتخابيّه‌اي كه‌امكان رقابت واقعي و جدي براي اصلاح‌طلبان وجود داشته و پرهيز از مشاركت و مشروعيت بخشي به‌انتخابات در حوزه‌هاي غير رقابتي، در اعتراض به روند جاري بود. همچنين در خصوص انتخابات در حوزه‌هايي كه در آن مشاركت داريم نيز، راهبرد فوق را به مفهوم نشان دادن عكس العمل درخور نسبت به تخلفات انتخاباتي مجريان و ناظران در امر برگزاري انتخابات سالم، حتي تا مرزكناره‌گيري از انتخابات در هر مرحله از آن تلقي مي كنيم. بنابراين ضمن اينكه به عنوان بخشی از ائتلاف اصلاح‌طلبان به سهم خود مسئوليت اقدامات انجام شده را مي‌پذيريم و اين پذيرش را يكي از لوازم شكل گيري و تداوم ائتلاف تلقی مي‌کنیم، همانگونه كه در بيانيه قبلي خود كه پيش از برگزاري مرحله‌اول انتخابات صادر شد، به‌اقتضای شرایط، اجمالاً بيان كرديم، معتقدبوديم كه‌اصلاح‌طلبان در تبعيت از راهبرد اعلام شده خود، ضمن مشاركت جدي در انتخابات 50 كرسي رقابتي، مي بايست از معرفي نامزد در ساير حوزه‌هاي انتخابيه كه حاصلي جز اتلاف توان و تضييع نيرو و روحيه‌اصلاح‌طلبان و سوء استفاده برگزاركنندگان انتخابات غيررقابتي نداشت، خودداري مي‌كردند.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران ضمن تشكر از رفتار انتخاباتی آگاهانه و هوشمندانه شما كه به تناسب شرايط متفاوت موجود به وقوع پيوست، بهعنوان جمع‌بندي عملكرد اصلاح‌طلبان در انتخابات گذشته و چگونگي استمرار اين فعاليت‌ها در آينده، اعلام مي‌نمايد علي رغم انتقادات موجود به برخي تصميمات تاكتيكي اصلاح‌طلبان در انتخابات اخیر كه در این بیانیه نيز به گوشه‌اي از آن‌ها اشاره شد و در صورت اجتناب از آن‌ها و جایگزین ساختن تاکتیک‌هایی متناسب با راهبرد متخذه، دست‌آوردهاي به مراتب بيشتري نصيب اين جناح مي‌کرد، معتقد است كه حضور در انتخابات اخير بر مبناي راهبرد «مشاركت مشروط و معترضانه» و با حفظ همگرايي و ائتلاف فراگير اكثريت قريب به‌اتفاق اصلاح‌طلبان صورت گرفت، اقدام صحيحي بوده‌است كه مي بايست با رفع نواقص و کاستی‌های آن، مبناي حركت اصلاح‌طلبان در انتخابات آتي قرار گيرد. ما بايد با پيگيري و وفاداري به تمامي اجزاي راهبرد فوق، از جمله؛ ملحوظ داشتن قطعی معیارها و شروط تعیین شده برای مشارکت در انتخابات، راه پر پيچ و خم، صعب و دشوار اصلاحات را ادامه داده و مخاطرات پيش روي كشور و نظام را مرتفع سازيم.____

 آن چه فوقاً ذکر شد حاصل تجربه و تصمیم  شخصیتهای  شناخته شده و با تجربه در امر سیاست و دست اندر کار در امر بر گزاری انتخابات بوده است .اینک که فرصت موعود  فرا رسیده و پیروزی کاملاً در دسترس میباشد، نباید تجربه‌ها و نظریات  گرانقدر وصائب فوق را رها کنیم.

 انتخابات  12 اسفند ماه 1390 با شرایط  زیر بر گزار میشود:
خودی بودن نامزدهای حاضر در انتخابات  از نظر رژیم برای تهیه مجلس یکدست،
متکی بودن همه آنها به ارگانهای مختلف دولتی و حکومت و منابع قدرت در محل،
نظارت و کنترل باندهای رقیب  بر روند انتخابات، (بقول معاون سیاسی استان کهگیلویه بیش از 15 نفر برسر صندوقها هستند)،  که با  احتساب عوامل ستادی در مجموع باید جمعاً بیش از هشتصد هزار نفر دست اندرکار باشند.
از این رو انجام تقلب سازمان یافته  با وجود داوطلبان متعدد در هر حوزه غیر ممکن و دست زدن به کودتا توسط حکومت هم ، برعکس آنچه پس از انتخابات رئیس جمهوری انجام شد ، غیر ضروری و بی حاصل است.(تذکار اینکه در آن انتخابات حکومت یکدست و یکپارچه برای تقلب   میبایست تنها  از نمایندگان مهندس موسوی عبور کند  و در این انتخابات حکومت چند پاره  باید از نمایندگان چند هزار نفر داوطلبان محلی بگذرد تا تقلبی که ذینفع آن هم مورد دعوا است انجام شود شاید تصویر بهتری از غیر ممکن بودن تقلب در حوزه ها و حتی در ستادها را نشان دهد)
 از طرفی میزان آرای مخالفین و جنبش اعتراضی  در این انتخابات با توجه به ریزش مداوم نیروهای طرفدار رژیم باید بیش از هفتاد درصد یعنی رقمی بین سی وپنج تا چهل ملیون رأی باشد. حال اگر همه معترضین در این روز فرخنده با پر کردن صندوقها از رأی کاملاً باطل شده    یکصدا یک نه به دیکتاتور بگویند وی از اریکه قدرت فرو می افتد و  نمایش حاکم بازی  درایران  تمام میشود، ولی در صورت سهل انگاری معترضین، حاکمیت با عبور از بحران  فرصت باز پروری باندهای مورد نیاز  خویش را خواهد یافت .  بنا  براین در روز دوازدهم اسفند  با  حضور فعال و ابراز مخالفت قانونی که ثبت آن از طرف خود رژیم انجام میگیرد (و درغیراینصورت با لغو انتخابات پیروزی بزرگتری را نصیب جنبش اعتراضی مینماید)، سرنوشت خود  را رقم خواهیم زد.
به  اشخاص و گروههایی که با رها کردن خطوط اصلی خود، به خالی کردن میدان پرداخته اند،  یاد آوری مینماید که شما عزیزان  بخوبی میدانید که قهر نمودن از انتخابات  یا تحریم آن هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. چون هیچ معیاری غیر از رفراندم رسمی برای اعطا و یا سلب  مشروعیت از یک نظام وجود ندارد، و پیش مقدمه چنین مرحله ای بروز جنگ و یا انقلاب در کشور و مجری آن یک دولت موقت یا یک نهاد بین المللی باید باشد . بعنوان دلیل  بر این مدعا علاوه بر تجربه ملموس در زمان انقلاب ، که شما از جمله کارگزاران آن بوده اید،   در حال حاضر  نمونه های عینی و متنوع آن در منطقه در حال شدن هستند. ولی تحمیل اقتدار ملی،  به رژیم و به هم زدن بساط انتخابات قلابی آن،  طبق نظریه‌های معتبر مذکور در فوق که قاعدتاً باید مرجع شما باشند در هر زمان،  کاری شدنی و نتیجه بخش است . از طرفی حضور معترضانه در انتخابات  که باید  بعنوان  یک روند در کشور نهادینه  شود از جنگ و انقلاب و تلف کردن چند نسل دیگر  جلوگیری نموده  و  یک روش اصلاح و تعلیه دائمی در تمام امور را پی ریزی مینماید که بکار رانت خواران و سیاستمداران  خوش نشین نمیخورد. این روشی است که  در نتیجه آن شورای نگهبان و هر گونه سیستم کنترل از موضع بالا،  بلاموضوع ، حکومت نظامی منتفی و سیطره عقلانیت و قانون گرایی بر کشورآغاز میشود.
خدمت فعالین ملی مذهبی و نیزهموطنان متمایل به اصول گرائی: اگر شما هم دموکراسی  را یک امر وارداتی میدانید بعنوان یک مقدمه کوتاه ابتدا  مطلبی با عنوان امان از دموکراسی را در   این لینک را   ملاحظه   و چنانچه موافقتی کلی  با آن داشتید ، به مقاله  "دموکراسی در ایران فردا"   در  این لینک +   که از دیدگاه توحید  و نه با عینک تولیت ، به این مطلب پرداخته مراجعه فرمایید.  این نوشته مدعیست که  استقلال ، پیشرفت واستقرار حکومتی ملی ، و بدون تنش ، تنها درصورت رعایت اصل تسلیط که نافی ولایت است و برگشت حاکمیت مردم به خودشان ،  بدون نیاز به  تحزّب و انتخابات بشکل پاپولیستی آن ( میزان قراردادن آرای  بدون  صلاحیت واشراف و عدم امکان مسئولیت  پذیری رأی دهنده) که کلاً طبق نص مردودند ، ممکن میباشد.
 علت مخالفت نوشته فوق  با این دو عنصر تابو شدۀ  دموکراسی اینستکه حزب سیاسی و انتخابات مخدوش هر دو مولد قدرتند و قدرت سیاسی بطور قطع عامل تضییع کرامت انسانی وحقوق بشر و مقدمه‌ فسادهای کلان در جوامع سیاسی  در همه جای دنیا ، با تابلو دموکراسی بوده است.  تا آنجا که بقول استاد شفیعی کدکنی، " آخرین برگ سفرنامه باران اینست، که زمین چرکین است ". در مقاله یاد شده روش جایگزین برای ارتقای دموکراسی بی آنکه  کمترین خدشه ای به اصول زیر بنایی وارد کند، سیستمی است  متعالی،  پویا، متکی به خرد  انسانها  ( بعنوان خلائف و نه خلق انقلابی )  ، که دیر یا زود در ایران حاکم خواهد شد.