۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

در شناخت منظری

منتظری که بود ؟





چکیده :در چهارمین سالگرد آن فقید سعید، هنوز شاهد محدودیت‌ها و تنگناها هستیم، بخصوص برای مقلدینی که باید به تقلید خود باقی بمانند...

زهرا ربانی املشی:

سوم محرم یادآور رحلت بزرگمردی است که سراسر عمرش را در تحصیل و تهذیب گذراند، مردی که به مولایش اقتدا کرده بود که می‌فرمود:”به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جُوی را از مورچه‌ای به ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد”.
مردی که زندگیش معنای این آیه بود: “إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ” (احقاف۱۳) “محققا کسانی که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد”.
مردی که هم عادل بود و هم عدالت خواه، ظلم ستیز بود و ظالم ستیز، او بر طبق فریضه امر به معروف و نهی از منکر، هیچ‌گاه تماشاچی صحنه‌های ظلم و تبعیض در جامعه نبود. سالهای زندان و تبعید قبل از انقلاب و سالیان طولانی محرومیت و حصر و هتک حرمت و ترور شخصیت بعد از انقلاب، گواه این مدعاست.
مردی که اهل عمل بود و عملش با علم آمیخته. هم او که استادش آیت الله العظمی بروجردی در باره‌اش فرمود: “فقهای جوانتان را از دست ندهید سؤال شد چه کسانی را؟ پاسخ دادند: " شیخ حسینعلی‌ها را، من می‌خواهم آقای منتظری عالم همه مسلمین باشد”.
در واقع استاد برای شاگردش آینده‌ای فراتر از مرجعیت فقهی در حوزه علمیه قم آرزو می‌کرد زیرا که در او چنین ظرفیتی را می‌دید.
و استاد دیگرش امام خمینی در سال۱۳۵۶در باره مرتبه علمی ایشان چنین ‌گفت: “عالمی که ۵۰ سال زحمت کشیده است، فقهش از اکثر اینهایی که هستند ثقیل‌تر است.”
و همدرسش استاد شهید آیت الله مطهری چنین می گوید:” آیت الله منتظری از بسیاری از آنهایی که آیت الله هستندو در سطح مرجعیت هستند از خیلی از آنها از نظر علمی، ایشان قوی‌تر هستند.” (روزنامه اطلاعات، تاریخ  ۱۱/۵/۶۰)
ایشان مرجعی بود با تفکر فراحوزوی، ساده بود؛ هم خودش و هم زبانش. او حتی فقه و اصول و فلسفه را با زبان ساده بیان می‌کرد. و از آن مهمتر اینکه در مقابل شرایط و خواسته و مصلحت مردم انعطاف پذیر بود و نوآور.
ایشان کسی بود که هرگز شریعت را به پای سیاست قربانی نکرد، لذا ساده‌لوحش خواندند ولی با این انگ‌ها هم تغییر موضع نداد. او سیاست را رندی و موذی‌گری نمی‌دانست بلکه سیاست را تدبیر در امور می‌دانست.
او مردی بود که با وجود اینکه در راه استقرار نظام جمهوری اسلامی بسیار زحمت‌ها و مرارت‌ها کشیده بود و عمر خود و آسایش خانواده را به پای آن ریخته بود ولی حفظ آن را مشروط می‌دانست و می‌فرمود:
حفظ نظام به خودى خود نه موضوعیت دارد و نه وجوب آن وجوب‏ ‏نفسى مىباشد به ویژه اگر مقصود از «نظام» شخص باشد. نظامى که گفته مىشود: ‏«حفظ آن از اوجب واجبات است» نظامى است که طریق و مقدمه و بر پا کننده ‏ ‏عدل و اجراء فرائض شرعى و مقبولات عقلى باشد و وجوب حفظ آن هم تنها‏ ‏وجوب مقدمى خواهد بود. بنابراین با توجه به این نکته، تمسک به جمله «حفظ‏ ‏نظام از اوجب واجبات است» به هدف توجیه و صحه گذارى بر امور متصدیان و‏ ‏کارگزاران و عدالت نمایى کار آنان براى دیگران در حقیقت تمسک به عام در‏ ‏شبهه مصداقیه و میان دعوا نرخ تعیین کردن و تنها به قاضى رفتن است”.
 (کتاب دیدگاه‌ها جلد سوم ص۹۳)
مردی بود که به حسین ابن علی(ع) اقتدا کرد که فرمود: ” إنما الحیاة عقیدة و جهاد” و تا آخر عمر نه از عقیده‌اش کوتاه آمد و نه از جهادش.
او مردی بود که چگونه زیستن را در مکتب اسلام آموخته و سرسپرده آن مکتب بود. دنبال نام و نشان و عنوان نبود و در نهایت در شبی تاریک دعوت حق را لبیک گفت. آری انسان‌ها همانگونه می میرند که زندگی می‌کنند. زندگی پرحادثه و تأثیرگذار او، مرگی مؤثر و متحول‌کننده به دنبال داشت و مملو از پیام بود. پیامهایی که به چگونه زیستن انسان‌ها کمک می کند. پیام‌هایی از جمله:
۱- عزت و ذلت فقط و فقط در دست قدرت خداست. در تمام طول زندگی آیت الله منتظری و بخصوص در ۲۰ سال اخیر آن، انواع و اقسام حمله‌های فرهنگی سیاسی و حتی فیزیکی در مورد ایشان و اطرافیانشان انجام شد؛ هر روزنامه و شب‌نامه‌ و رسانه‌ای علیه ایشان و به صورت یکطرفه سخن گفت و نوشت، با طرفداران ایشان به بدترین وضع رفتار شد که اخراج از کار و زندانی نمودن یکی از آنها بود، جلسه درسش را با حمله و فحاشی تعطیل کردند، از چاپ کتب ایشان ممانعت نمودند، سالها در خانه محصورش ساختند و در مجموع نه تنها حرمت یک مرجع تقلید و دوم شخص انقلاب را نگه‌نداشتند بلکه او را از داشتن حقوق یک شهروند معمولی هم محروم کردند.
ولی مرگ او نشان داد که عزت و ذلت به دست خداست. اوست که “تُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء” است. (۲۶آل عمران)”هر که را خواهى عزت بخشى و هر که را خواهى خوار گردانى”.
۲- علیرغم سال‌‌ها تلاش برای بایکوت خبری در مورد ایشان به نظر می‌رسید که نسل جوان و در واقع نسل سوم انقلاب با ایشان بیگانه باشند ولی حضور گسترده این نسل در مراسم تشییع جنازه، عکس این مطلب را ثابت کرد.
۳- همدلی و همسویی اقشار و گروه‌های مختلف از پیامدهای دیگر بود. شرکت در مراسم تشییع و ارسال پیام‌های تسلیت، تنها گروه‌ها و گرایش‌های خاص را شامل نمی‌شد بلکه با جرأت می‌توان گفت همه طیف‌ها را در بر گرفت.
و البته این می‌توانست نقطه عطفی باشد برای جبران مافات و ایجاد همدلی گروه‌های مختلف موافق و مخالف. ولی متأسفانه آنهایی که همیشه دنبال گل‌آلود کردن آب هستند، این وفاق را برنتافتند و با ممانعت از برگزاری مجلس و حمله و دستگیری عزاداران آن مرحوم همه چیز را در ظاهر به حالت اول برگرداندند.
و اکنون در چهارمین سالگرد آن فقید سعید، هنوز شاهد محدودیت‌ها و تنگناها هستیم، مقلدین ایشان که به فتوای بعضی از مراجع عظام باید به تقلید خود باقی بمانند، از دسترسی به مرکزی مناسب برای مراجعه محرومند و این در حالی است که همه مراجع سلف از این امکانات برخوردارند؛ و نیز دانش‌پژوهان و علاقه مندان از دسترسی به کتب ایشان به دلیل عدم اجازه چاپ و نشر محرومند.
امیدوارم سعه صدر و شجاعت را که از صفات بارز آن فقیه عالیقدر است خدای مهربان به همه مردم شریف ایران مخصوصاً مسئولین امور عنایت بفرماید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: کلمه



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر