شرط بلاغ
دوچیز طیرۀ عقل است دم
فرو بستن
بوقت گفتن و، گفتن
بوقت خاموشی
از اقشار مختلف
مردم در خواست شده پیشنهادهای خود را در
مورد تشکیل دولت آینده به دفتر رئیس
جمهوری منتخب ارسال نمایند. یک پرسش، مگر
مردم با نوشتن نامه میتوانند دولت یا وزیر
تعیین کنند ؟ آیا فرصتی هست تا این همه پیشنهاد و نظرات را بر رسی
فرمایند. وسائل ارتباطی جمعی این روزها سرشار از پیشنهاد در مورد دولت آینده است. این قبیل فرمایشات بیشتر به قیافه دولت فعلی میآید. شاید هم میخواهند مطلبی را بدیواری که مردم باشند بگویند تا در بشنود ، زهی
قدر شناسی ار رأی دهندگان .
برای یاد آوری دوستان
گرانقدر و اطلاع آنان که بدنبال راه برون رفت از بن بستهای همه جانبه ناشی از توهم
و بلاهتها میباشند، مروری بر آن چه قبلاً دراین باره و در باب تغییر باورهای سیاسی و نقش مردم در جایگاه واقعی خود گفته شده
منتشر میگردد . موضوعاتی که مورد
نقد جدی و تأیید منتقدین واقع شده است. ، با این توضیح که مجموعه روشهای پیشنهادی، بدلیل آنکه ضمانت احرایی آن در
خود آنست،نه تنها به انسجام امور در همه
زمینه ها و نیل به اهداف جنبش سال 57 و بهتر بگوئیم جنبش مشروطیت منتهی میشود بلکه
خود بهترین وسیله دفاعی در مقابل نظام سلطه جهانی است. از مسئولین آینده درخواست میشود با روی آوری به اصول دموکراسی و قانونگرایی و بدون تشبث پاپولیستی از قبیل فراخوان فوق در داخل کشور و
یا امید بستن و انتظار از کوتاه آمدن
دشمنان سنّتی کشور نسبت به باج خواهی و سیاستهای سوداگرانه خوش ، با زبانی عاری از
تزویر و عرضه صادقانه آنچه شرط بلوغ است با جامعه ایرانی سخن بگویند ، و با راهکار حذف
قدرت از امور سیاسی در داخل کشور ، آنرا به
حریم منافع نامشروع دشمنان ملی، اعم از انتخاب
کنندگان آنها ، یا به جوامع مورد تعدی آنان
تسری دهند و به زبان خودشان که ادعای
دموکراسی و حقوق بشر است با آنان بلحاظ
فرهنگی مقابله بنمایند.
در این جا روشی از دموکراسی توضیح داده شده که در آن با فاصله گرفتن از انتخاب و انتصابات سنتّی
که همگی تحریف و بدعت در دین و دموکراسی میباشند ، میتوان به اصول متقن در هر دو دست یافت. این روش در شروع کار تغییر ات چندانی در
امور سیاسی ایجاد نمینماید و از این لحاظ
در چهار چوب یک تحول اداری امری کاملاً
اجرایی است، ولی بهترین هم رمانی و فرصت مناسب، برای شروعی تازه و پی ریزی یک روند
پایدار از راه گفتگو با مجریان اصلی که بدنه بخش عمومی و
کارکنان دولتند را بدست میدهد. این روش
قابلیت سوء استفاده توسط هیچ حزب ، مرام
یا مقام سیاسی یا عناصر خارجی را ندارد و در
قدم اول دست عناصر پلید را از دامان ارکان مختلف نظام کوتاه
مینماید.
***
"دموکراسی در ایران فردا"
مردمرایی؛ برداشتی است از دموکراسی با هدف گسترش و تحکیم هرچه بیشتر تفاهم و همکاری اجتماعی و حذف عنصر قدرت از تعامل سیاسی بنفع خبرگان و متخصصین امور در همه زمینهها. در این پیشنهاد جایگزین نمودن ارادههای جمعی و مسئول در جوامعی که ادّعای دموکراسی یا دموکرات بودن را دارند بجای مدیریت فردی هدف نهائی است . با الهام از حافظ، آنجا که، از خدا میطلبد صحبت روشن رایی ، این نوع از حکومت نظام مردمرای یا شیوه "مردُمرایی" نامیده شده است.
مردُمرایی ضمن پای بندی به اهداف و ایدهآلهای ضدّ استبدادیِ دموکراسی، از نظر فرم و محتوا با اکثر روش ها و ساز و کارهای رایج سیاست ورزی، و همچنین باورهای نهادینه شدهای مانند جایگاه قانون اساسی، کار کرد حزب سیاسی، انتخابات "صندوقی"، نقش وسایل ارتباط جمعی و آزادی بیان در حفاظت از حقوق سیاسی مردم و… که آنها را پیش فرض و گاه عین دموکراسی میشناسیم مباینت و حتّی تضاد دارد.
مردُمرایی تبیین و بازتعریف دموکراسی را بر پایه اصل کرامت انسانی و اعلامیّه حقوق بشر که بیانگر اصول زیربنائی آزادیها هستند؛ و همچنین وظیفه دولتها را در چهارچوب تصوّر و انتظارات عموم مردم از کلمه دموکراسی، مبنای فرض و بررسی قرار می دهد با این جمعبندی و پیشنهاد که : روند امور سیاسی هر جامعه به جای انتخابات با آرای فلّهای یا انتصاب از موضع قدرت، به تمام معنا بر پایه نظرات آگاهانه، مسئولانه و هدفمند افراد تنظیم گردد.
توضیحاً آنکه ، ورود به حیطۀ خدمات عمومی و حکومتی در تمامی ادارات و نهادهای دولتی فقط از طریق برگزاری آزمون ورودی بین واجدین شرایط قانونی و مطلقاً بدون دخالت های گزینشی و عقیدتی انجام می گیرد. ارتقاء شغلی کارکنان بخش دولتی و احراز مشاغل و مناصب تا بالاترین رده های سیاسی، در هر سه رکن بر پایه مجموعهای از امتیازات، جایگزین بازی های انتخاباتی و هر گونه انتصاب است. این امتیازات از طریق ارزیابیهای ادواری بطور مشترک و متقابل بین کارکنان همطراز از خدمات، رفتار و دانش های افراد در رسیدن به اهداف شغلی، بر آورد و تعیین شده و برای تعیین میزان حقوق فرد در مقطع بعدی خدمت نیز از آن استفاده می شود.
نحوۀ ارزیابی ها مختصراً چنین است:
·
خدمات افراد بر اساس آمار کاری و بازدهی شغلی هر فرد ارزیابی می شود،
خدمات افراد بر اساس آمار کاری و بازدهی شغلی هر فرد ارزیابی می شود،
·
رفتار فرد بر پایه ارزیابی از درک درست او از مسئولیّت و رفتار متناسب وی برای پیشبرد اهداف شغلی در مراودات با همکاران و مراجعین سنجیده می شود . این قسمت از ارزیابی به طور متقابل و مشترک توسط تمام همکاران انجام می شود،
رفتار فرد بر پایه ارزیابی از درک درست او از مسئولیّت و رفتار متناسب وی برای پیشبرد اهداف شغلی در مراودات با همکاران و مراجعین سنجیده می شود . این قسمت از ارزیابی به طور متقابل و مشترک توسط تمام همکاران انجام می شود،
·
دانش های مرتبط با کار و نوآوری ها و ابداعاتی که منجر به صرفه جوئی و ارتقای سطح خدمات می شوند، گذراندن مراحل آموزشی، دورههای تخصّصی و ارزیابی از طرح های ارائه شده توسط هر فرد، ارزیابی می شوند.
دانش های مرتبط با کار و نوآوری ها و ابداعاتی که منجر به صرفه جوئی و ارتقای سطح خدمات می شوند، گذراندن مراحل آموزشی، دورههای تخصّصی و ارزیابی از طرح های ارائه شده توسط هر فرد، ارزیابی می شوند.
این روش در تمام سطوح اشتغال، در هر سه رکن حکومتی و در سراسر
ادارات، کارخانجات دولتی، نهادها و مؤسساتی که به نوعی بودجه عمومی در آنها
دخیل باشد برقرار خواهد بود. توضیح لازم آنکه شوراهای مختلف که خود نیز بر پایه
برگزاری امتحانات ورودی برای شوراهای محل تشکیل شده و اعضای آنها ازطریق ارزیابی
فوق به عضویّت در شوراهای بالاتر ارتقاء یافتهاند به اضافه نهادهای مردمی نظیر
کانون های تخصصی، اتّحادیهها و اصناف، به عنوان زیربناهای تکوین وتشکیل مجالس
قانون گذاری و نظارتی پیشنهاد شدهاند
.با این ترتیب کشور توسط نخبگانی فرهیخته که در طول سالها خدمت
خود، صداقت، تجربه و تخصص خویش را به اثبات رسانده و بدون یاری جستن از حزب و
سازمان سیاسی با اتکا بر توانمندی ها، اراده و شخصیت خویش ارتقای مقام
یافتهاند، با نظارت جمعیِ کارکنان در هر واحد شغلی اداره می شود. از ابتدا نیز
ابزار سوء استفاده از نیروهای دفاعی و نظامی برای کسب قدرت سیاسی، از دست متصدّیان
امر خارج شده و بالطّبع شکل گیری هرگونه هسته فساد و نیروی توتالیتر از این طریق
عملاً منتفی است.
روش مردمرایی مطلقاً در اموال و قرار دادهای مردم و بخش خصوصی دخالتی ندارد و ادارات و قوانین ناظر بر آنها تنها در خدمت توسعه، رفاه، عدالت اجتماعی و شکوفائی اقتصادی جامعه می باشند.
این روش ها به دلیل انگیزه سازی برای بازدهی حد اکثری، ایجاد نظم کاری و صرفه جوئیهائی که ناشی از نظارت جمعی است، می تواند در بخش خصوصی نیز کارساز و بسیار مفید باشد و برای اداره امور تعاونیها کاملا ًایدهآل است.
با استقرار چنین روشی که تنش زدائی از جامعه یکی از وجوه افتراق آن با دموکراسی ها است احزاب سیاسی بلا موضوع شده، لابی گری و فشار روزنامهها و وسایل ارتباط جمعی در امور دولتی ، و بر مسئولین بی اثر، و تظاهرات خیابانی ، اعتصابات و نافرمنی مدنی غیر ضروری می نمایند.
می توان فهرستی از امتیازات و کاربردهای عملی مردمرایی را که نتیجۀ برگشت ولایت و حاکمیّت مردم برخویش است، بر شمرد ولی چون توضیح همۀ آنها در یک مقال مقدور و ممکن نیست ، ذیلاً به بعضی از مهم ترین آنها اشاره می شود:
- حذف انتخابات صندوقی و انتصابات قدرت مدار ونمایش ها وهزینهها و فضاحتها و پیامدهای سراسر فساد آنها از روند سیاسی در هر جامعه،
- به نتیجه رسیدن انقلاب اداری و حذف کم کاری، کارشکنی و ارتشاء از بخش عمومی .
- مشارکت عملی تمام کارکنان دولت و نیز بخش خصوصی از طریق بنیادهای مردم نهادی که فوقاً بدانها اشاره شد، درجهت تکامل و هدفمند شدن امور سیاسی کشور. در نتیجه، مشارکت در امور سیاسی برای تمام افراد جامعه آن هم به طور مستمر امری ناگزیر خواهد بود و اصولاً همگان در حدّ خود با سیاست، زندگی می کنند
- عدم امکان شبکه سازی و
رشد عوامل بیگانه در نظام سیاسی کشور و جلوگیری از تشکّل آنها و نیز امحای سیستم کارگزاری و نقل انتقال عناصر
نفوذی در دستگاه های دولتی، البتّه اگر وجود داشته باشند!
- استفاده آموزشی از روش های ارزیابی مشترک و متفابل برای درک توأم مواد آموزشی و تربیتی و مفهوم مسئولیت در تمام مقاطع آموزشی . همچنین استفاده به منظور بازپروری و تربیت پایدار درمورد تمام بازداشتگاه ها و مددجویان، و کمک گیری از آنان در اداره و نظم محیط تربیتی و استقرار خویش، و به پایان آوردن پیش از موعد دوره های آنان از طریق اعمال امتیازات مشارکت و همیاری آنها برای این منظور.
این لیست را که با هدف استقرار مسئولیّت جمعی، نظارت مشترک، و عدم سلطه فرد بر دیگریست با محک طرح و حلّ انواع مشکلات اجتماعی بسنجید و آن را ادامه دهید. شما اکنون می توانید با مروری بر ابتدای مقاله ببینید که آیا سؤالها پاسخ در خور داشته اند یا خیر.
در اینجا با ذکر دو مثال مکمل ؛ میتوانید به نتایج مورد انتظار درآنها توجه بفرمائید.
1 - یکی از بزرگترین شرکتها با هزاران کارگر
و کارمند که با تصدی دولت اداره میشود، به دلیل سوء استفادههای
کلان مدیران در سطوح مختلف و قراردادهای صوری که تاکنون به ضرر شرکت منعقد میکردهاند،
مانند اکثر مؤسسات مشابه به مرحلۀ بحران کامل نزدیک شده است. این وضعیت نگرانی
عمومی کارکنان و کارگران را به دلیل بیاعتمادی به آینده وسرنوشت خود باعث شده و
جمعاً در صدد اعتصاب سراسری هستند و به نوبه خود بر شدت نگرانیها در کشور افزودهاند.
وجود
مشکلات متعدّد مانند نبودن گزارشی موثّق از وضع مالی، فقدان آمار وارقام
صحیح، انجام هزینۀ بدون سند، عدم اعتماد به هیئت مدیره دولتی و سیستم بررسی و
کنترل و از همه مهمتر بی توجهی کارکنان به تصمیمات آنان باعث شده تا امکان
اخذ تصمیمات اساسی و اصلاحات از دست مجمع عمومی شرکت هم خارج شود. لذا با توسل به
مجمع تشخیص و مصلحت کارکنان ! استراتژی جدیدی بنام مدیریت ملی (مشارکتی) در دست
تهیّه است که با وجود حذف تعداد زیادی از مشاغل و تغییرات کار بری در نیروی
انسانی ، مجمع فوق متکفل اجرای آن خواهد بود.
هزینه
بسیار بالای استفاده از مدیران اسمی و وابستگان آنها در هیئت مدیره و شرکتهای فرعی
، و مشکلات رفتاری و ضعف راندمان کاری در سطوح پائین موجب شده که به نسخه قدیمی
تقسیم کار و جداسازی بیشتر واحدها از یکدیگر و تکیه برتخصصی بودن مشاغل روی آورند
و نقش پر هزینه مدیران در امور روزمره را، بصورت مدیریت جمعی بهاعضای واحدهای منتزع شده که بعنوان
تعاونیهای وابسته به شرکت اصلی ثبت میشوند، واگذار نمایند تا بتوانند از شرّ
مدیران تحمیلی و پرهزینه رهائی یابند.
در
واحدهای جدید، تمام پرسنل، گذشته از حقوق عادلانه برای شغل خود،میتوانند مبلغی نیز متناسب با توانمندی و میزان مشارکت خویش
بعنوان سهم مدیریت و نظارت، یا مزایای مدیریتی دریافت کنند.
نحوه محاسبه بازدهی کار هر کدام از اعضا برای تعیین حقوق ماهانه
و فوق العاده نظارتی طبق برنامه فوق چنین است که در پایان مقاطع زمانی
معین و به کمک آمارهای تأیید شده آن دوره، تمام افراد کارنامهای برای همه
کارکنان حوزۀ کاری خود (از جمله خودشان) را تکمیل مینمایند. سپس منتجّه و فرایند
تمام این کارنامهها بشکل یک جدول میانگین که حاصل خرد جمعی است مبنای پرداخت سهم
معمول از درآمد شرکت (و یا بودجه پرسنلی) و نیز حقّ مدیریت مورد استفاده قرار
میگیرد. برای تسهیل در امر ارزشیابی در محدوده شرکت نیز گروههای منسجم بلحاظ سطح
دانش ،تخصص و ارتباط کاری ( خدمات ، اداری، تکنسین، کارشناس ،و کارشناسان ارشد )
از هم متمایز و تشکّل مییابند.
جهت تعیین فوقالعادههای مدیریّت و نظارت کارکنان:
ابتدا
یکی از ستونهای جدید درجدول میانگین، به جمع اختلافات عددی از بخش ارزیابیهای
مربوط به (رفتار و سلوک کاری) در کارنامه تنظیمی توسط هر فرد، با نمرات متناظر در
کارنامه میانگین اختصاص مییابد. مجموع این اعداد بیانگر اختلاف نظر آن فرد از نظر
کلی جمع در ارزیابی است و همه ارقام این ستون منفی میباشند. در ستون بعدی این
ارقام از رقمی ثابت که قبلاً بعنوان حداکثر امتیازات مدیریّتی بطور مساوی برای همه
در نظر گرفته شده، کسر و تفاضل این دو نمایانگر دقّت و نظارت او بر امور و در
نتیجه مبیّن سهم واقعی او در مسئولیّتپذیری و مدیریت عمومی بر کارها میباشد. بنا
براین همهافراد بهاندازه فعالیت کاری و مدیریّتی خویش بر اساس ارزیابیهای کمّی و
کیفی از کارشان امتیاز و درآمد خواهند داشت و از خاصه خرجی و اتلاف منابع ملی خبری
نیست . با این ترتیب یک تراز حقوقی بین جایگاه اجتماعی و درآمدهای افراد در مقابل
کار و کیفیت خدمات آنها برقرار میگردد.
- لطفا اگر مفهوم بود نظر
خود را بمن هم بگوئید.-
فایده این جدول اینست که هر اقدام ، رفتار و دانش مرتبط با کار
افراد بشرط اینکه در بازدهی ، نظم و توسعه امور مؤسسه تأثیر مثبت یا منفی داشته
باشد باید مورد امعان نظر بقیه کارکنان قرارگیرد . هر کس که در تعیین امتیاز برای
دیگران عمداً یا سهواً دچار خطا و یا اشتباه شود خود بیشتر متضّرر میشود. زیرا
اختلاف (از هر سو که باشد مثبت و منفیاش فرقی نمیکند) بین هر عدد در کارنامهای
که او نوشته با همان عدد در کارنامه میانگین، بیانگر تقصیر یا قصور وی از درک نظر
جمع و مدیرّیت جمعی است و از امتیازات مدیریتی و نظارتی او میکاهد. از خصوصیات
دیگر این جدول وانفسا که مواد مورد ارزیابی در آنها بسته به ماهیّت فعالیت گروههای
کاری، میتواند متفاوت و حتی متضادّ باشد، اینستکه الزام افراد به خود شناسی و ارزیابی
از خویش، موجب خودآگاهی، محاکات و خود داوری آنها از وضع خودشان میباشد و
این فرصت تعلیه همه جانبهای را به شیوۀ نیک خواهی و بد زدایی بکمک توجیه و یا
توضیح ابهامات در دراز مدت برای اعضا و رفع کاستیهای فردی و ایجاد تفاهم بین آنان
بدون تنش فراهم میکند. با این ترتیبات مسئله گزینش برای ارشدیّت گروه و یا
ارتقای به سطوح بالاتر نیز از پیش حل شده است و نفرات ممتاز بتدریج به واحدهای
بالاتر ارتقا مییابند. در واحدهای بالاتر نیز این منتخبین همطراز، امور برنامهریزی
و هماهنگی بین واحدهای پایهای را تدوین و اجرا میکنند و از طرفی نقش ارتباطی بین
واحدهای بالا و واحدهای پائینتر از خود را نیز بعهده دارند. در اینجا نیز ارزیابی
ادواری به همان سیاق قبل برقرار و باز هم فرصت مساوی فراروی همه اعضا برای ارتقای
بیشتر و خدمت موثر تر در سطوح کلان وجود دارد.
( بعنوان یک مطلب حاشیه ای : اگر منافع قسمت عمده ای از سهام چنین شرکتهائی را به کارکنان همان شرکتها در طول مدت اشتغال واگذار نمایند به خصوصی سازی معنایی واقعی بخشیده و بار تصدی گری حاکمیت در امور بتدریج سبک خواهد شد . برای جلو گیری از سیستم رانت خواری تنها شرکتهائی با ساختار همیاری مشارکتی شایستگی و صلاحیت عقد قرار داد و اخذ پیمان از دولت و یا گرفتن تسهیلات از بانکهای دولتی را دارند).
نظر
شما چیست ؟ قبل از اینکه بپرسید که
چگونه این زنگوله را بگردن دولت خود سر و سیاست بازان متوهم میتوان بست بهاینها
بیاندیشید که ، اگر در جامعه:
· همگی در انجام اموراجتماعی، مسئولیّتِ
مشترک داشته، و بر کار یکدیگر ِ متقابلاً نظارت نمایند ؛
· از کارشناسان و خبرگانی که
از بین خودشان باشند
تبعیّت کنند.؛
· نیک خواهی و بد زدایی را در جامعه نهادینه،
و کرامت انسانی را اساس کار کنند ؛
· به آن چه که از آن اطلاع و آگاهی کامل
ندارند ( مانند رأی دادن فلهای) نپردازند چون برای انجام هرکار علاوه بر دیدن و
شنیدن، درک موضوع و اطمینان کامل (قلبی) نیزلازم است؛
· در کارها اکراه بکار نبرند تا در سایه
مکارم اخلاقی، جامعه به آزادی و رشد برسد؛
· در مشکلاتی که پیش میآید به تمام نظرات
توجّه و بهترین را برگزینند ؛
· همه باهم متحد باشند و راه تفرق (حزب
بازی) و اتلاف نیرو نپیمایند ؛
· با خنّاسان در داخل خارج تعامل
نکنند و امکان دخالت و یا کنترل از راه دور را برایشان فراهم نسازند؛
· همه از سعی و کوشش خود بهره برده و
نتیجۀ نیکیها و بدی خود را متناسباً دریافت کنند و فرهیختگان را بیشتر گرامی
بدارند.
آیا
جوامع از دموکراسی تشریفاتی عبور نکرده و با استفاده از مدیریت ملّی بجای مدیریّت فرمایشی و طبقاتی به مرحله برقراری دموکراسی واقعی یا جامعهای مردُمرای که در آن با حذف هیئت و یا طبقه حاکمه ، وظیفه آن ها بعهده فرهیختگان وارسته
در دولتی سیال و متکامل محوّل میگردد، نائل نمیشوند؟ . حتماً
توجه فرمودهاید که تمام نکات بالا به شکل شعار و وعدههای دائم در مدّتی بیش از
سی سال به دروغ ورد زبان متولیان حکومتی بوده و فقط تا آنجا که توانستهاند برعکس
آنها عمل کردهاند.
2-
کاربرد این روش در امر حاکمیت ملی و برای نمونه در شورای محل چنین میتواند باشد که :
در
پایان یک دوره چندساله، افراد ممتاز در ارزیابیهای آن دوره از درون انجمنهای محلی
به عضویت در شورای شهر ارتقا مییابند. تعدادی هم بدلیل پائین بودن میانگین
امتیازاتشان در کارنامه مشترک (خرد نامه) بدلیل اینکه از ودیعه شایستگی و ذوق خدمت
به مردم محرومند، جزء ردیفهای حذفی آن دوره، از ادامه خدمت معذور و یا منصرف شده،
شغلی دیگر برمیگزینند.
برای
جایگزینی این دو گروه، بجای پرداخت هزینههای گزاف و برگزاری انتخابات پر
مسئله که صبغۀ انتصابی بودن آنها هر روز هم پررنگ تر میشود، از طریق
برگزاری آزمون ورودی از میان واجدین شرایط قانونی نظیرمحلی بودن، تحصیلات مرتبط و
تجربه مفید برای شورای محلّ، و خصوصاً، بدون دخالتهای گزینشی و عقیدتی، افرادی
برای عضویت در انجمنهای محلی استخدام میگردند. چون امر گزینش و تأیید سلامت
نفس و صداقت افراد در کار و امور محوّله را باید جامعۀ مسئول با نظارت مستمر تصدّی
نماید نه حاکمیّتی که خود در گزینشش هزاران امّا و اگر وجود دارد. به هر حال این
اعضای جدید در کنار سابقین به فعالیت و کسب تجربه و ارائه راهکارهای علمی جدید و
شیوههای ابداعی برای توسعه و تسهیل خدمات شهری و یا صرفه جوئی در هزینهها مشغول
بکار میگردند. با توجه به تجربیات و کسب مدارج علمی و دورههای تخصصی مرتبط با
شغل، آیا راه ترقّی همه اعضاء جهت عضویت در شورای شهر، شهرستان، و در ادامه استان،
ایالت و کشور تا نیل به بالاترین مقامات
سیاسی فراهم نمیشود ؟
بکارگیری
این نوع از خرَد وَرزی در تمام نهادها و ادارات و گسترش آن در نهادهای
مردمی ( کانونهای تخصّصی، اتحادیهها، اصناف و سندیکاها متناسب با ساختار خویش)
کشور را از کارناوال های انتخابات پاپولیستی (تازه اگر سالم و شرافتمندانه برگزار
شوند) و یا انتصابات قدرتمدار که هر دو مایه افتضاح و فسادند بینیاز میسازد. در
نتیجه در هر سه رکن قانونگزاری،اجرائی و امور قضائی سیل ارتقای کارشناسان، خلاّق ،
فرهیخته و نخبگان به حلقههای مرکزی اداره کشور بطور دائم جریان مییابد. تشخیص و
انتخاب اصلح از بین متخصصین، خبرگان و دانشمندان برای هر پست و مقام توسط اشخاص
مرتبط، ذیصلاح و مجرب در آن امر انجام میگیرد نه بوسیله آرای هَمجالرّعا و
سرگردان عوامالنّاس و یا به تصمیم محافل دخمهای و به دستورات از ما بهتران. شاید
در مقایسه با وضع فعلی بیشترین ثمره در این راه از آن مراکز ثقل سیاسی و مجالس
قانونگزاری و نظارتی شود چون تداوم مسئولیت و خدمت در سطوح کلان، تصمیم گیری و حل
و عقد امور که فعلاً محلی از اعراب را ندارد باعث میشود که اعضای وثیق و
مجرب فارغ از بندبازیها و بلبشوی انتخاباتی و روابط انتصاباتی بتوانند مدتهای
مدید بشرط صداقت و توفیق در خدمت از تجارب خویش در این مشاغل استفاده کنند و بعداً
به عضویت مجامع عالی مشورتی و نظارتی ارتقا یابند. در این حالت نه مزبله و خاکدانی
از سدّ استبداد در جامعه شکل میگیرد و نه سیلی از انقلاب برای پاکسازی آن ضرور
میافتد. در هر اقدام اداری و سلوک کارمندان در محیط کار، آرایی بالقوه
انتخاباتی، در صندوق ذهن جامعه وارد شده و یک وجدان جمعی بیدار، مسئول و
پویا در حدّ اعلای کارشناسی؛ مستمراًً بر همه امور اشراف، نظارت و کنترل
دارد.
در این
سیستم اشخاص پست و مقام خود را مدیون هیچ کس نیستند چون با خرد خویش آنرا تحصیل کردهاند این خدمت، رفتار و دانش آنها است که شخصیّت و جایگاه شغلیشان را بعنوان
حقوقی اکتسابی برای آنها فراهم میکند بنا بر این موقعیت شغلی افراد بالاترین ارزش
وجودی آنان محسوب میشود. از آن پس ضمن اینکه همۀ شخصیتها قائم بوجود خویش، زادۀ
خویشتن و فرزند زمان خود هستند ؛ توّهم استغناء و بی نیازی که عنصر اصلی طاغوت ساز
است، به مخیّله هیچکس راه پیدا نمیکند. عناوین شغلی و پستهای سازمانی را که اشخاص
احراز میکنند مُبیّن ارزشهای وجودی و فرهیختگی آنها هستند. اسامی تبلیغی و
تابلو شدۀ افراد یا تیترها، انساب و القاب مطنطن برای هیچ کس منشأ احراز مقام
رانتخواری و چنگ افکنی بر مقدرات مردم و اموال عمومی نمیشود. در فضائی که ارزشها
با جایگاه شغلی افراد توأم ، و خدمت سر فرازانه و مفخمّ مقدور و مهیاست، خبر
چینی، خباثت، زد و بند و یا حتی نفوذ شبکههای جاسوسی که کار غاصبان انتصابی
مقام و پستهای کشوری میباشد، در زمرۀ امور غیر ممکن و بعید خواهند بود. این
سازوکار در کلیّه حکومتهائی که خود را معتقد به رأی و خواست مردم
میدانند صرفنظر از زیر بنای ساختاری مادّی و یا فطری آنها ، میتواند مورد
استفاده قرار گیرد چون بتدریج گردش امور بر محور هزینه - فایده استوار شده و روشها
وافکار تخریبی در دو سوی منازعه اجتماعی چه بعنوان بازوی اجرائی و وسیله لازم برای
تکاثر در فرادستان، و چه بعنوان اقدامات خشونت آمیز مقاومتها در مقابل آن، به
افول میگرایند و گرایش به تفاهم با جوامع دیگر در آنها فزونی می یابد .
پرسشی
که در زمان دگرگونی بنیادی در پیش رو داریم اینستکه آیا هنوز هم بدنبال دیوان
سالاران متوهم و سیاستگر می باشیم یا با منزه سازی اصول زیر بنائی،
پذیرای متخصصین فرهیخته ای هستیم ، که کشور را بکمک مردمرایی و خرد ورزی از
دام اینهمه توطئه و مهلکه برهانند و پس از نجات از چاله خدعه و تزویر کنونی ، آن
را به چاه دموکراسی زر و زور در نیفکنند؟.
با درود به 9 0 4 ، 5 4 2 ،1 نفر پیش گامان فرهیخته که با
حضور خود و دادن رأی باطله در انتخابات
قصد سازنده و قانونی خود را بمنصّه
ظهور گذاردند ، چنانچه تغییری اساسی توسط حکومت بر این منوال انجام نگردد راهکار مشارکت
معترضانه در تمام انتخابات که برگزیدن صالحان و منتقدان جدی یا ابطال انتخابات
، تا سرحد سلب مشروعیت از هیئت حاکمه و بی اثر نمودن جناح گرایی شورای نگهبان
میباشد همچنان بقوّت خود باقی است. امید است
که دولت آینده عنوان تدارکچی
بودن برای مفتخواران را بر خود را نپذیرد و با شفافیت مالی که در روش نظارت مشترک
و متقابل، سهل الوصول است با رویکردی مدبرانه در تمام امور از شمار معترضین فوق بکاهد و دیگر به نظر خواهی از عامه
مردم در امور تخصصی مبادرت ننماید.
چون اکنون وقت
گفتن است از دوستان ارجمند و بخصوص
کارکنان دولت در خواست میگردد با نقدها و
روشنگری خود برای قانونگرایی فریادی رسا باشند و بخصوص کارشناسان بخش عمومی
که نتایج مردمرایی برای آنها بیشتر ملموس است ،
همگان را از نظرات خود بهرهمند سازند. هر بازخورد اعم از کامنت یا
خواستاری تغییر در سیستم اداره امور در
این سایت یا سایتهای دیگر قدمی مؤثر در راه انجام
یک خواسته ملی است . این فرصتهای گرانبها را که بندرت پیش میآیند غنیمت
بشمریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر